جدول جو
جدول جو

معنی انطباع

انطباع((اِ طِ))
نقش پذیرفتن، چاپ کردن، چاپ
تصویری از انطباع
تصویر انطباع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انطباع

انطباع

انطباع
نگاشته شدن چاپ نگاشت نگاشته شدن نقش پذیرفتن نگار بستن، چاپ شدن بچاپ رسیدن، مهر پذیرفتن، نگار پذیری نقش پذیری، چاپ، جمع انطباعات
فرهنگ لغت هوشیار

اضطباع

اضطباع
یک شانه پوشی: پوششی که تنها یک شانه و یک بازو را می پوشاند به کول انداختن
فرهنگ لغت هوشیار

انطیاع

انطیاع
گردن نهادگی فرمانبرداری فرمانبردار شدن فرمان بردن
انطیاع
فرهنگ لغت هوشیار

انطباق

انطباق
موافق شدن، برابر شدن، یکسان گشتن، برابر شدن چیزی با چیز دیگر، با شرایط خود را وفق دادن
انطباق
فرهنگ فارسی عمید