- اندیان (پسرانه)
- در بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
معنی اندیان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زندیه
آراسته شدن
دو گوش دوخایه (بیضه)
پارسی تازی شده اندگان شهری است در توران
آزار رسانی، بیرون رفتن، از دست افتادن
کلان شکمی، شکم افتادگی
تعجب کردن، از روی شک سخنی گفتن
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
پارسی تازی گشته سندیان بلوت از درختان بلوط
تعجب کردن، از روی شک و گمان سخن گفتن
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگژه، انگدان، انگژد، انگوژه، رافه
اندوه، برای مثال به حج شدی و من از اندهان هجرانت / به گرد خانۀ تو گشته ام چو حاج دوان (مسعودسعد - ۵۳۲) ، غمگین
بلوط، درخت بلوط
جمع دین
دین ها، کیش ها، آیین ها، جمع واژۀ دین
جمع دین، کیش ها، آیین ها
پایندگی ها، جمع ابدیه جاودانیها پایندگیها، عقول و نفوس مجرد را از جهت آنکه در معرض فنا و زوال و کون و فساد نیستند ابدیات نامیده اند
فرانسوی دانشجو
گوش خریان
دشمنیاری
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
انکار و حاشا
دورکردن از جایی دور کردن
افزایش یافتن، زیاد شدن
شتاب در رفتن، به زور تو رفتن، گزافه گفتن، درستگویی، دشمنی ورزیدن
هر دو شانه: شانه ها
گوشرگان: دورگ زیرگوش گیجگاه ها
اشنان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
یاری کننده درستکاران، نام پادشاهان معروف اشکانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مرکب از ارد (درستی و راستی و پارسائی) + لان (مزید موخر)، نام طایفه ای از ایلات کرد ایران
پایندگی ها
پیغمبران، پیامبران