جدول جو
جدول جو

معنی انتما - جستجوی لغت در جدول جو

انتما
نسبت دادن بکسی باز بستن، منسوب شدن، وابستگی
تصویری از انتما
تصویر انتما
فرهنگ لغت هوشیار
انتما
به کسی نسبت یافتن، منتسب شدن به کسی، منسوب شدن، افزون شدن
تصویری از انتما
تصویر انتما
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باز بستن، افزون شدن، بالیدگی، بالا رفتن، پریدن به جای دگر نسبت دادن بکسی باز بستن، منسوب شدن، وابستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتماء
تصویر انتماء
((اِ تِ))
خود را به کسی نسبت دادن، منسوب شدن
فرهنگ فارسی معین
پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم. محتم شاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتها
تصویر انتها
پایان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتها
تصویر انتها
اتمام و ختم، نهایت و منتها، فرجام، سرانجام، عاقبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقا
تصویر انتقا
پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نیست گشتن از میان رفتن نابودی، روی گرداندن از خود خواهی نیست شدن از میانرفتن، نیستی نابودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتضا
تصویر انتضا
بر کشیدن شمسشیر، کهنه کردن جامه، لاغر گرداندن شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتشا
تصویر انتشا
مستیدن: مست گشتن بوییدن بویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفا
تصویر انتفا
از میان رفتن، نیست شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتما
تصویر احتما
پرهیز کردن بیمار از خوردن چیزی که برایش ضرر دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتها
تصویر انتها
پایان، نهایت، به پایان رساندن چیزی، باز ایستادن از کاری
فرهنگ فارسی عمید
تنها بس فاش کردن سخن بطرز سخن چینی، نمو دادن گوالانیدن، بالیدگی نمو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انما
تصویر انما
نمو دادن، گوالانیدن، افزون کردن، فاش کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتما کردن
تصویر انتما کردن
انتساب یافتن ارتباط یافتن
فرهنگ لغت هوشیار