جدول جو
جدول جو

معنی انتها

انتها
پایان، نهایت، به پایان رساندن چیزی، باز ایستادن از کاری
تصویری از انتها
تصویر انتها
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انتها

انتها

انتها
آخر، اختتام، انجام، پایان، ختم، سرانجام، عاقبت، فرجام، منتهاالیه، منتها، نوک، نهایت، بن، ته، راس
متضاد: آغاز، ابتدا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

اشتها

اشتها
خوار تاری، پژهان این سخن گفتنی است که آنندراج) پژهان (را با) رشک (سنجیده و نیک در یافته که پژهان آرزوی خواستن است و رشک به خود پیچیدن از داشتن دیگران، آرزوی داشتن خواهانی آرزو خواستن خواهان شدن، آرزو کردن، میل بغذا داشتن، خواهانی خواست، آرزوی طعام، چیزی خواستن وآرزوی آن کردن، ودوست داشتن آنرا، اشتها داشتن، رغبت به غذا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

انتهی

انتهی
بپایان رسید (غالبا در پایان موضوعی یا مقاله ای یا رساله ای و یا کتابی نویسند)
فرهنگ لغت هوشیار

انتهاک

انتهاک
ترنجیدگی لاغری ازتپ، آلودن آزرم دیگری (آزرم حرمت) ترنجیده و لاغر ساختن تب، زشت و آلوده شدن، زشت و آلوده کردن ناموس کسی را دریدن پرده ناموس کسی را
فرهنگ لغت هوشیار