جدول جو
جدول جو

معنی انتما

انتما(اِ تِ)
وابستگی. (فرهنگ فارسی معین). انتساب:
تأیید را برایت و رای تو انتما
و اقبال را بنامه و نام تو انتساب.
رشید وطواط.
پسری ماند در اسنکدریه که کس برو دست نیافت و او را نشناخت و اکنون انتما و انتساب سرور ملاحده بدوست. (جهانگشای جوینی). هرکس که اعتزا نه بولای او داشت و انتما نه بحبل هوای او مترقب جواذب حوادث زمانه بود. (جهانگشای جوینی).
- سعادت انتما، منسوب به سعادت. مسعود: بر ضمیر صواب نمای صاحبقران سعادت انتما خطور نمود. (حبیب السیر).
- ظفر انتما، منسوب به ظفر. مظفر: سعید (ابن عثمان بن عفان) بعد از فیصل مهم بخارا لوای ظفر انتما بصوب سمرقند برافراخت. (حبیب السیر ج 1 ص 239) ، برون آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیرون آوردن، یقال: انتاشه من الهلکه،یعنی او را نجات داد از هلکه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا