جدول جو
جدول جو

معنی انتماء

انتماء((اِ تِ))
خود را به کسی نسبت دادن، منسوب شدن
تصویری از انتماء
تصویر انتماء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انتماء

انتماء

انتماء
باز بستن، افزون شدن، بالیدگی، بالا رفتن، پریدن به جای دگر نسبت دادن بکسی باز بستن، منسوب شدن، وابستگی
فرهنگ لغت هوشیار

انتماء

انتماء
نسبت کردن بکسی، یقال انتمی الیه. (منتهی الارب). نسبت دادن بکسی. (ناظم الاطباء). بازبستن. (فرهنگ فارسی معین). نسبت کردن بکسی. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا

احتماء

احتماء
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
فرهنگ لغت هوشیار

انتقاء

انتقاء
بیرون کشیدن مغز، بر گزیدن پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار

انتفاء

انتفاء
نیست شدن، از میان رفتن، نیستی، نابودی ،دور شدن، یکسو گردیدن
انتفاء
فرهنگ لغت هوشیار