- امصار
- کم شدن شیر چون کم شدن شیر جمع مصر شهرها
معنی امصار - جستجوی لغت در جدول جو
- امصار
- جمع مصر، شهرها
- امصار
- مصرها، مرز و سرحد بین دو زمین، ناحیه ها، شهرها، جمع واژۀ مصر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بینا گردانیدن دیده ها، چشمها، ج بصر
شمردن، واداشتن
بینایی ها، چشمان، دیدن
جمع صمر، لبه ها ترش شدن شیر، گرد آوردن کالا
گردباد و به عصر درآمدن زمان، دهر
باز ایستادن، کوتاه کردن
بسیار امرکننده، اغرا کننده
کابین کردن، مهر زن را دادن
بچه افکندن افگانگی (آفگانه بچه نارس که بیفتد)، پیخال افکندن (پیخال فضله مرغان راگویند، برآوردن بارآوردن درخت، دوشیدن همه شیر را، تباه کردن دارایی را ول گساریدن (گساریدن مصرف کردن) ول هزینگی (ولخرجی)
بی شیری، کم شیر دادن
شاخه برآوردن، آماسیدن، جوانه زدن، دمیدن: جون سبزه
گذرانیدن وقت، گذراندن
فریب دادن کسی را
سپری شدن توشه، کم شدن مو، کم گیاه شدن زمین، بی توشگی، تنگدست شدن، کم شدن پر
بارانیدن، باریدن
یاری دهندگان، یاری کنندگان، یاران، گروهی از مردم مدینه که حضرت رسول (ص) را یاری کردند
نگاه کردن، دیدن، بینایی
باراندن، بارانیدن، فروباریدن
مطرها، باران ها، جمع واژۀ مطر
گذرانیدن کسی از جایی یا گذراندن وقت
عصرها، روزگار، دهرها، جمع واژۀ عصر،
بصرها، بینایی ها، چشمها، جمع واژۀ بصر
کابین کردن، به زنی دادن دختر یا زنی در برابر مهر
محروم شدن و بازماندن از انجام عمل حج، به دلیل دشمن، بیماری، حبس و مانند آن
جمع ناصر و نصیر، یاری کنندگان، گروهی از مردم مدینه که در هجرت رسول (ص) از مکه به مدینه او را یاری کردند