جدول جو
جدول جو

معنی امصار - جستجوی لغت در جدول جو

امصار
کم شدن شیر چون کم شدن شیر جمع مصر شهرها
تصویری از امصار
تصویر امصار
فرهنگ لغت هوشیار
امصار
جمع مصر، شهرها
تصویری از امصار
تصویر امصار
فرهنگ فارسی معین
امصار
مصرها، مرز و سرحد بین دو زمین، ناحیه ها، شهرها، جمع واژۀ مصر
تصویری از امصار
تصویر امصار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابصار
تصویر ابصار
بینا گردانیدن دیده ها، چشمها، ج بصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احصار
تصویر احصار
شمردن، واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
بینایی ها، چشمان، دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصمار
تصویر اصمار
جمع صمر، لبه ها ترش شدن شیر، گرد آوردن کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
گردباد و به عصر درآمدن زمان، دهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقصار
تصویر اقصار
باز ایستادن، کوتاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امّار
تصویر امّار
بسیار امرکننده، اغرا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امهار
تصویر امهار
کابین کردن، مهر زن را دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بچه افکندن افگانگی (آفگانه بچه نارس که بیفتد)، پیخال افکندن (پیخال فضله مرغان راگویند، برآوردن بارآوردن درخت، دوشیدن همه شیر را، تباه کردن دارایی را ول گساریدن (گساریدن مصرف کردن) ول هزینگی (ولخرجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امصاع
تصویر امصاع
بی شیری، کم شیر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امشار
تصویر امشار
شاخه برآوردن، آماسیدن، جوانه زدن، دمیدن: جون سبزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرار
تصویر امرار
گذرانیدن وقت، گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکار
تصویر امکار
فریب دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
سپری شدن توشه، کم شدن مو، کم گیاه شدن زمین، بی توشگی، تنگدست شدن، کم شدن پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امطار
تصویر امطار
بارانیدن، باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
یاری دهندگان، یاری کنندگان، یاران، گروهی از مردم مدینه که حضرت رسول (ص) را یاری کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
نگاه کردن، دیدن، بینایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امطار
تصویر امطار
باراندن، بارانیدن، فروباریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امطار
تصویر امطار
مطرها، باران ها، جمع واژۀ مطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امرار
تصویر امرار
گذرانیدن کسی از جایی یا گذراندن وقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
عصرها، روزگار، دهرها، جمع واژۀ عصر،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
بصرها، بینایی ها، چشمها، جمع واژۀ بصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امهار
تصویر امهار
کابین کردن، به زنی دادن دختر یا زنی در برابر مهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احصار
تصویر احصار
محروم شدن و بازماندن از انجام عمل حج، به دلیل دشمن، بیماری، حبس و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
((اِ))
دیدن، نگاه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابصار
تصویر ابصار
((اَ))
جمع بصر، چشم ها، دیده ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
((اِ))
درآمدن در عصر، گردباد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعصار
تصویر اعصار
((اَ))
جمع عصر، روزگاران، زمان ها، دورها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انصار
تصویر انصار
جمع ناصر و نصیر، یاری کنندگان، گروهی از مردم مدینه که در هجرت رسول (ص) از مکه به مدینه او را یاری کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امهار
تصویر امهار
((اِ))
کابین کردن، نکاح دادن زنی را با غیری به مهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امطار
تصویر امطار
((اَ))
جمع مطر، باران ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امطار
تصویر امطار
((اِ))
باران آمدن، بارانیدن
فرهنگ فارسی معین