- امسخ
- بد مزه، مزه ندارد
معنی امسخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ثابت تر، استوارتر، پای بر جاتر
یک چشم، گردنده، هموار
فرونشستن چون فرونشستن آماس
تباه انگیزی، شبانگاه کردن، در شبانگاه شدن
کثیف تر و چرکین تر
مسخ شدن و تبدیل صورت یافتن
دیروز، روزی از روزهای گذشته
تغییرشکل یافته، به ویژه به شکل حیوان درآمده، زشت شده
تبدیل کردن صورت کسی به صورت زشت تر، برگردانیدن و عوض کردن بصورت بدتر
دیروز