جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با امس

امس

امس
دیروز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). دی. (مهذب الاسماء). مقابل غد (فردا).
لغت نامه دهخدا

امس

امس
دیروز:
خود غریبی در جهان چون شمس نیست
شمس جان باقیست او را امس نیست.
مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر1 ص 9).
و رجوع به اَمس ِشود
لغت نامه دهخدا

امس

امس
شهری است در آلمان در نزدیکی کبلنس. هفت هزار جمعیت دارد. رجوع به لاروس شود، شاخ نرم و نازک برآوردن سَلَم (یک نوع درخت خاردار). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

امس

امس
بساینده تر. نزدیکتر، گویند: هو امس من ذاک بکذا. (از اقرب الموارد) : و امس الزمان حاجه الیها الخریف. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی). و نحن المهاجرون اول الناس اسلاماً... و امسهم رحماً برسول اﷲ. (ابوبکر بن ابی قحافه، از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

اجس

اجس
نشانیدن، انجمن و مجلسی که در آن برای امری مهم و پیشرفت کار و قطع نزاع و دعوا گفتگو کنند
فرهنگ لغت هوشیار