بی ترسی، ایمنی، آسایش، آرامش، امان بدهید، امان نامه امان خواستن: زنهار خواستن، پناه خواستن امان دادن: کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کردن، فرصت دادن، زمان دادن امان یافتن: در پناه کسی درآمدن، زنهار یافتن
بی ترسی، ایمنی، آسایش، آرامش، امان بدهید، امان نامه امان خواستن: زنهار خواستن، پناه خواستن امان دادن: کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کردن، فرصت دادن، زمان دادن امان یافتن: در پناه کسی درآمدن، زنهار یافتن
منسوب به امر یا وجه امری. آنست که کار را بطور حکم و فرمان و خواهش بیان کند: برو بروید بگو بگویید. امر منفی را (نهی) گویند و جزو وجه امری بشمار میرود: مرو مروید
منسوب به امر یا وجه امری. آنست که کار را بطور حکم و فرمان و خواهش بیان کند: برو بروید بگو بگویید. امر منفی را (نهی) گویند و جزو وجه امری بشمار میرود: مرو مروید