به معنی اهریمن باشد که رهنمای بدیها و شیطان است و جن را نیز گویند. (برهان) (هفت قلزم). اهرمن و شیطان و جن و دیو. (ناظم الاطباء) : زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک در رزمگاه بازندانی ز اهرنش. سوزنی. ، شحنۀ بازار. احداث. (ناظم الاطباء). و رجوع به احداث شود
نام داماد قیصر. (لغت فرس) (شعوری). نام داماد قیصر روم. هم ملوک گشتاسب شاه. (شرفنامۀ منیری). نام داماد قیصر روم است و او با گشتاسب هم سلف بوده یعنی هر کدام یک دخترقیصر را داشته اند. (برهان) (هفت قلزم) : گو پرمنش نام او اهرنا ز تخم بزرگان و رویین تنا فرستاد نزدیک قیصر پیام که ای نامور مهتر نیکنام به من ده کنون دختر کهترت به من تازه کن کشور و افسرت... به اهرن سپردند پس دخترش بدستوری مهربان مادرش. فردوسی. (از شاهنامه چ بروخیم ج 6 صص 1470- 1477) ، سر فرودآوردن، تیز دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بشتافتن. (المصادر زوزنی). شتافتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی)