جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اهرن

اهرن

اهرن
اَهریمَن، در آیین زردشتی مظهر شر و فساد و تاریکی و ناخوشی و پلیدی، راهنمای بدی، شیطان، اَهرَمَن، آهرَمَن، هُرماس، اَهرامَن، هَریمَن، آهرَن، اَهریمَه
اهرن
فرهنگ فارسی عمید

اهرن

اهرن
به معنی اهریمن باشد که رهنمای بدیها و شیطان است و جن را نیز گویند. (برهان) (هفت قلزم). اهرمن و شیطان و جن و دیو. (ناظم الاطباء) :
زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک
در رزمگاه بازندانی ز اهرنش.
سوزنی.
، شحنۀ بازار. احداث. (ناظم الاطباء). و رجوع به احداث شود
لغت نامه دهخدا

اهرن

اهرن
نام داماد قیصر. (لغت فرس) (شعوری). نام داماد قیصر روم. هم ملوک گشتاسب شاه. (شرفنامۀ منیری). نام داماد قیصر روم است و او با گشتاسب هم سلف بوده یعنی هر کدام یک دخترقیصر را داشته اند. (برهان) (هفت قلزم) :
گو پرمنش نام او اهرنا
ز تخم بزرگان و رویین تنا
فرستاد نزدیک قیصر پیام
که ای نامور مهتر نیکنام
به من ده کنون دختر کهترت
به من تازه کن کشور و افسرت...
به اهرن سپردند پس دخترش
بدستوری مهربان مادرش.
فردوسی.
(از شاهنامه چ بروخیم ج 6 صص 1470- 1477) ، سر فرودآوردن، تیز دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بشتافتن. (المصادر زوزنی). شتافتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی)
لغت نامه دهخدا