جدول جو
جدول جو

معنی الهناک - جستجوی لغت در جدول جو

الهناک
(اِ لَ)
در تداول عامۀ عربی زبانان بجای الی هناک یعنی آنجا (تا آنجا) گویند. رجوع به دزی ج 1 ص 34 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهناک
تصویر ماهناک
(دخترانه)
روشنی ماه و مهتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابرناک
تصویر ابرناک
ویژگی آسمان هنگامی که پوشیده از ابر است، ابرآلوده، دارای ابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفناک
تصویر اسفناک
مایۀ اندوه و افسوس، اسف آور، اسف بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از المناک
تصویر المناک
دردناک، درددار، دردآور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایناک
تصویر لایناک
پر گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهماک
تصویر انهماک
کوشیدن در کاری، سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
علم شناخت خداوند و ادیان به ویژه ادیان آسمانی، مسائل و مباحث مربوط به خدا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
نام محلی کنار راه شاهرود و نیشابور میان میاندشت و عباس آباد. در فرهنگ جغرافیایی آمده: الهاک مزرعه ای است از بخش میامی شهرستان شاهرود، واقع در59 هزارگزی خاور میامی کنار شوسۀ شاهرود بمشهد. سکنۀ آن 10 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از التباک
تصویر التباک
در آمیختن کارها
فرهنگ لغت هوشیار
خداشناسی جمع الهیه. آنچه مربوط به (اله) باشد، حکمت الهی (بمعنی اعم) حکمت مابعد الطبیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علفناک
تصویر علفناک
گیاهناک چمنزار زمینی که دارای علف بسیار است چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علمناک
تصویر علمناک
داناک فرهیخته دارای علم بادانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علتناک
تصویر علتناک
گزند ناک دارای علت موجب آفت. دارای علت موجب آفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المناک
تصویر المناک
دردناک و حزن آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهناک
تصویر ماهناک
جای روشن شده بواسطه مهتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرناک
تصویر ابرناک
ابری دارای ابر پوشیده از ابر
فرهنگ لغت هوشیار
لو یشه بندی (لویشه چوب و ریسمانی که به دهان چارپایان بندند، استوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالناک
تصویر خالناک
دارای خال بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهتاک
تصویر انهتاک
دریدن شکافته شدن چون پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهلاک
تصویر انهلاک
خود به کشتن دادن مرگ خواست
فرهنگ لغت هوشیار
جد و کوشش کردن در کاری کوشیدن در کاری سخت سر گرم شدن بامری پای افشردن، ستیزه کردن، پافشاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرناک
تصویر ابرناک
دارای ابر، پوشیده از ابر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهماک
تصویر انهماک
((اِ هِ))
کوشیدن در کاری، ستیزه کردن، سرگرم بودن به کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهتاک
تصویر انهتاک
((اِ هِ))
دریده شدن
فرهنگ فارسی معین
المبار، دردآگین، دردناک، مولم، وجیع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
Divinity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
божественность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
Göttlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
божественність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
boskość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
神性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
divindade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
divinità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
divinidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی