از قدیمترین شاعران یونان. وی در ’دلف’ و ’دلوس’ معابد شمس را ایجاد کرد و پرستش خورشید را بنیاد نهاد. اشعار او در معابد ترنم میشده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1099) خانم جکسن. او راست: الدروس الاولیه فی الفلسفهالطبیعیه و مبادی علم الهیئه. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 702- 703)
از قدیمترین شاعران یونان. وی در ’دلف’ و ’دلوس’ معابد شمس را ایجاد کرد و پرستش خورشید را بنیاد نهاد. اشعار او در معابد ترنم میشده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1099) خانم جکسن. او راست: الدروس الاولیه فی الفلسفهالطبیعیه و مبادی علم الهیئه. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 702- 703)
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قزل آغاجغ، آلاش، قزل گز، آلوش، راج، آلش، مرس، چلر، قزل آغاج، چهلر، الاش
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قِزِل آغاجِغ، آلاش، قِزِل گَز، آلوَش، راج، آلَش، مِرس، چِلَر، قِزِل آغاج، چِهلَر، اَلاش
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، کنون، فی الحال، نون، حالا، اینک، ایدون، فعلاً، بالفعل، ایمه، حالیا، همیدون، عجالتاً، الحال، ایدر، همینک
اَکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، کُنون، فِی الحال، نون، حالا، اینَک، ایدون، فِعلاً، بِالفِعل، اِیمِه، حالیا، هَمیدون، عِجالَتاً، اَلحال، ایدَر، هَمینَک
ویژگی جامه ای که وارو به تن کرده باشند، برای مثال چون جامۀ اشن به تن اندر کند کسی / خواهد ز کردگار به حاجت مراد خویش (رودکی - ۵۲۴)، نارس، نارسیده، میوۀ نارس، برای مثال خربزه پیش وی نهاد اشن / وز بر او بگشت حالی شاد (غضائری - شاعران بی دیوان - ۴۵۸) اشنک، درختی شبیه سپیدار با پوستی تیره رنگ که برای کارهای نجاری و ساختمانی مناسب نیست
ویژگی جامه ای که وارو به تن کرده باشند، برای مِثال چون جامۀ اشن به تن اندر کند کسی / خواهد ز کردگار به حاجت مراد خویش (رودکی - ۵۲۴)، نارس، نارسیده، میوۀ نارس، برای مِثال خربزه پیش وی نهاد اشن / وز بر او بگشت حالی شاد (غضائری - شاعران بی دیوان - ۴۵۸) اَشَنَک، درختی شبیه سپیدار با پوستی تیره رنگ که برای کارهای نجاری و ساختمانی مناسب نیست
نخستین حرف الفبای فارسی، الف، در حساب ابجد عدد ۱ نام حرف «ا» در الفبای فارسی، به سبب شکل آن شاعران قامت معشوق را در راستی به آن تشبیه می کنند، برای مثال از همه ابجد بر میم و الف شیفته ایم / که به بالا و دهان تو الف ماند و میم (فرخی - ۲۴۶) الف کوفی (کوفیان): حرف الف در خط کوفی، کنایه از هر چیز خمیده، به ویژه قامت
نخستین حرف الفبای فارسی، الف، در حساب ابجد عدد ۱ نام حرف «ا» در الفبای فارسی، به سبب شکل آن شاعران قامت معشوق را در راستی به آن تشبیه می کنند، برای مِثال از همه ابجد بر میم و الف شیفته ایم / که به بالا و دهان تو الف ماند و میم (فرخی - ۲۴۶) الف کوفی (کوفیان): حرف الف در خط کوفی، کنایه از هر چیز خمیده، به ویژه قامت
گازی سمّی، آبی رنگ و موجود در طبقات فوقانی جو، با بوی تند که هنگام رعد و برق یا در اطراف ماشین های برق تولید می شود و برای تصفیۀ آب و از بین بردن میکروب ها به کار می رود
گازی سمّی، آبی رنگ و موجود در طبقات فوقانی جو، با بوی تند که هنگام رعد و برق یا در اطراف ماشین های برق تولید می شود و برای تصفیۀ آب و از بین بردن میکروب ها به کار می رود
ترکیبی است از اکسیژن به صورت 3 o خاصیت اکسیدکنندگی آن بسیار زیادتر از اکسیژن است به طوری که نقره را اکسید می کند. به میزان کم در هوا موجود است و به صورت متراکم در لایه بالایی جو زمین وجود دارد. باکتری کش و رنگ زداست
ترکیبی است از اکسیژن به صورت 3 o خاصیت اکسیدکنندگی آن بسیار زیادتر از اکسیژن است به طوری که نقره را اکسید می کند. به میزان کم در هوا موجود است و به صورت متراکم در لایه بالایی جو زمین وجود دارد. باکتری کش و رنگ زداست