در چاه درآمدن و از بوی بد آن بیهوش شدن. (منتهی الارب). بیهوش شدن از دم ِ چاه. (زوزنی) ، اسناف امر، استوار کردن کار. محکم کردن کار، اسناف برق و سحاب،دیده شدن هر دو قرین یکدیگر: اسنف البرق و السحاب، دیده شدند هردو بهم قرین، اسناف بعیر، پیش کردن شتر گردن خود را برای رفتن. (منتهی الارب) ، سِناف بر شتر بستن. سناف برای شتر ساختن. سناف بستن بر شتر. (منتهی الارب). محکم بکردن بربند اشتر. (تاج المصادر بیهقی) ، اسناف ریح، سخت وزیدن باد و برانگیختن غبار. (منتهی الارب)
وادیی است بیمن. و گویند وادیی است در بلاد بنی العجلان. ابن مقبل راست: زارتک دَهماء وَهْناً بعدما هجعت عنها العیون ُ باعلی القاع من اُسُن. نصر گوید: اسن وادیی است بیمن و گفته اند از زمین بنی عامر است متصل بیمن. و هم ابن مقبل راست: قالت سلیمی غداهالقاع من اُسُن لا خیر فی العیش بعدالشیب والکبر لولا الحیاء و لولا الدین عبتکما ببعض ما فیکما اِذ عبتما عوری. (معجم البلدان)