راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قزل آغاجغ، آلاش، قزل گز، آلوش، راج، آلش، مرس، چلر، قزل آغاج، چهلر، الاش
رمز است بجای ’الشارح’، پاکیزه تر. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، نغزتر. خوشتر. بهتر: انظف بلاداﷲ طعاماً و الطفها شراباً. (مافروخی در صفت اصفهان) ، مهربانتر. نرمتر. رجوع به لطیف شود
طعامی که از پیش امرا به نوکران دهند. و این لفظ ترکی است گاهی مطابق رسم خط ترکی الوش بزیادت واو نویسند لیکن به واو خواندن خطاست. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) ، آنکه اندرون لب وی سپید بود، و این در سیاهان بیشتر باشد. (از تاج المصادر بیهقی). سپیدفام لب. (مصادر زوزنی). تقشر (پوست کنده شدن) لب و سرخیی که بالای آن را فراگیرد. (از ذیل اقرب الموارد)
درختی است با پوست صاف، و چوب آن بسیار محکم و شاخه های آن قابل خم شدن است. چوب آنرا در ایران معمولاً چوب جنگلی مینامند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 277). رجوع به آلش شود