- التماس
- لابه، خواهش
معنی التماس - جستجوی لغت در جدول جو
- التماس
- جستن چیزی، تضرع، خواهش، طلب کردن چیزی
- التماس
- با زاری و اصرار از کسی چیزی خواستن
- التماس ((اِ تِ))
- جستجو کردن، خواستن، خواهش، در خواست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبفرویی به آب فروشدن سربه زیرآب فروبردن به آب فرو شدن فرو شدن در آب در آب غوطه خوردن به یک باره در آب فرو شدن
در آب فرو رفتن فرو رفتن در آب. اغتمام غمگین شدن اندوهناک گردیدن اندوهگین گشتن
هده یافت (هده) هده خود گرفتن
پوشیده کاری نهان کاری، درهم آمیختگی، شوریده کاری، دشواری کار در شوریدن، در هم آمیختن، پوشیده شدن، پوشیدن کار بر کسی، پوشیدگی نهفتگی، در هم آمیختگی، جمع التباسات
سراپا فرو رفتن در آب
مشتبه شدن، درهم آمیختگی
درخشیدن برق، روشن شدن، پریدن رنگ، ربودن چیزی
سنگی گرانبها را گویند که عبارت است از کربن خالص متبلور در هندوستان و برزیل و برخی کشورهای دیگر که به شکل کریستال در دکانها به رنگهای مختلف دیده میشود
سنگی بی رنگ، گران بها، تشکیل شده از کربن خالص، با ضریب شکنندگی بالا و توان پراکندگی زیاد. سخت ترین جسم شناخته شده است
گرفته شده از یونانی، از سنگ های گرانبها و کمیاب که دارای سختی و درخشندگی خاصی می باشد
لابیدن، لابه کردن
جمع التماس خواهشها در خواستها
درخواه لابه کار
لابه کنان در حال التماس کردن
زادیدن لابه کردن در خواهیدن . در خواستن خواهش کردن، لابد کردن تضرع کردن
تواء م با التماس: با لحنی التماس آمیز گفت
Pleading
Implore, Plead
умоляющий
умолять
flehend
anflehen, flehen
благаючий
благати
błagalny