معنی التماس - فرهنگ فارسی معین
معنی التماس
التماس((اِ تِ))
جستجو کردن، خواستن، خواهش، در خواست
تصویر التماس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با التماس
التماس
التماس
جستن چیزی. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). جستن. (ترجمان علامۀ جرجانی). طلب چیزی با تساوی بین آمر و مأمور. (غیاث اللغات). سؤال با تساوی. (از غیاث) ، بیکبار خوردن. (منتهی الارب) ، برگردیدن رنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ارتماس
ارتماس
آبفرویی به آب فروشدن سربه زیرآب فروبردن به آب فرو شدن فرو شدن در آب در آب غوطه خوردن به یک باره در آب فرو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اغتماس
اغتماس
در آب فرو رفتن فرو رفتن در آب. اغتمام غمگین شدن اندوهناک گردیدن اندوهگین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
التباس
التباس
پوشیده کاری نهان کاری، درهم آمیختگی، شوریده کاری، دشواری کار در شوریدن، در هم آمیختن، پوشیده شدن، پوشیدن کار بر کسی، پوشیدگی نهفتگی، در هم آمیختگی، جمع التباسات
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.