جدول جو
جدول جو

معنی الابه - جستجوی لغت در جدول جو

الابه
(اِ)
خداوند شتران تشنه شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الاهه
تصویر الاهه
(دخترانه)
الهه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلابه
تصویر گلابه
گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انابه
تصویر انابه
انابت، رجوع از غفلت به ذکر. گفته اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی، فرار از خلق به سوی حق، بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارابه
تصویر ارابه
وسیلۀ نقلیۀ چرخ دار که بیشتر برای حمل و نقل بار به کار می رود، گردونه، گاری
ارابۀ جنگی: گردونه یا وسیله ای که در جنگ به کار می رود مانند تانک، زره پوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الاجه
تصویر الاجه
الیجه، نوعی پارچۀ راه راه پشمی یا ابریشمی که با دست بافته می شود، الجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الاله
تصویر الاله
آلاله
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالۀ نعمانی، آلاله، آذریون، شقایق النّعمان، آذرگون، لاله، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، لالۀ سرخ
تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلابه
تصویر صلابه
قلابی که گاو یا گوسفند کشته را به آن آویزان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الاهه
تصویر الاهه
الهه، نیمه خدای مؤنث، ایزدبانو
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 24 هزارگزی خاور کرمانشاه از طریق طاق بستان، و از راه قدیم در 18 هزارگزی کنار شوسه کرمانشاه بتهران واقع شده. دامنه و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات دیمی و لبنیات و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرواست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ /بِ)
شاگردانی که آنان را در قراول میگذارند. (ناظم الاطباء). قراول که عرب طلایع گوید:
انجم رخشان که شب با مشعله
بهر پاس خلوتت دالابه است.
؟ (از شعوری ج 1 ص 426).
اما در فرهنگهای در دسترس نبود
لغت نامه دهخدا
تصویری از الاهه
تصویر الاهه
پرستش خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشابه
تصویر اشابه
توده مردم، داراک ناروا
فرهنگ لغت هوشیار
گل باب سرشته که بدان دیوار را اندود کنند گل و لای: چنانکه شاهد و معشوقه گلابه برسر عاشق میریزد و در چشم وی میزند تا وی چشم باز نتواند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلابه
تصویر کلابه
کلاف، کلافه: (پیچ پیچ است و بد درون و دغل راست گویی کلابه لاس است)، (اثیر اخسیکتی)
فرهنگ لغت هوشیار
نشپیل آهنی خمدارکه بدان ماهی شکارکنند برگرفته از (قلب) به آرش برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارابه
تصویر ارابه
گردون، بارکش، گاری
فرهنگ لغت هوشیار
تاراج، گذرانیدن آب کردن گداختن گدازاندن آب کردن ذوب کردن گداختن گدازانیدن، غارت کردن، نیکو کردن کار خود را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الامه
تصویر الامه
سرزنش کردن، در خور سرزنش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصابه
تصویر اصابه
برخورد، به آماج رسیدن، سوکوار گشتن، به نشانه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پاکیدن، پاکاندن، پاک یافت، خوشبو کردن، خوشمزه ساختن، خوش سخنی خوشمزگی پاک کردن، خوشبوی کردن، حلال و پاکیزه کردن، خوشمزه کردن طعام
فرهنگ لغت هوشیار
سختی سخت شدن، زفتی درشتی، سر سختی، بیموری (مهابت)، سفتی بنگرید به صلبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلابه
تصویر سلابه
بسیار رباینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغابه
تصویر اغابه
غایب گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بانگ زدن، ترساندن، فرا خوانی به شتاب بانگ زدن نهیب زدن، ترساندن ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابه
تصویر انابه
توبه و پشیمانی و بازگشت به سوی خدای تعالی، توبه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الاجه
تصویر الاجه
نوعی قماش شامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الاچه
تصویر الاچه
ترکی پارچه دو رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الاکه
تصویر الاکه
فرستگی فرستاده شدن پیام رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلابه
تصویر خلابه
مونث خلاب فریبنده زن چرب زبانی زبانفریبی با زبان فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
((اَ رّ بِ))
گاری با دو چرخ که از چوب می ساختند و برای حمل بار از آن استفاده می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذابه
تصویر اذابه
((اِ بِ یا بَ))
آب کردن، ذوب کردن، گداختن، غارت کردن، نیکو کردن کار خود را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطابه
تصویر اطابه
((اِ بِ یا بَ))
پاک کردن، خوشبوی کردن، حلال و پاکیزه کردن، خوشمزه کردن طعام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انابه
تصویر انابه
((اِ بِ))
برگشتن از گناه، توبه کردن، توبه، پشیمانی، انابت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلابه
تصویر گلابه
((گِ بَ))
گل و لای
فرهنگ فارسی معین