جدول جو
جدول جو

معنی اذابه

اذابه((اِ بِ یا بَ))
آب کردن، ذوب کردن، گداختن، غارت کردن، نیکو کردن کار خود را
تصویری از اذابه
تصویر اذابه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اذابه

اذابه

اذابه
تاراج، گذرانیدن آب کردن گداختن گدازاندن آب کردن ذوب کردن گداختن گدازانیدن، غارت کردن، نیکو کردن کار خود را
فرهنگ لغت هوشیار

اذابه

اذابه
گداختن (متعدی). گدازانیدن. (زوزنی) (منتهی الارب). آب کردن.
لغت نامه دهخدا

اذاعه

اذاعه
آشکار کردن پراکندن (پیام و آگاهی) آشکار کردن فاش ساختن پراکندن
اذاعه
فرهنگ لغت هوشیار