جمع واژۀ قطاط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به قطاط شود، خاص گردانیدن کسی را بچیزی، برگزیدن کسی را بکاری، قفا خوردن، نواله و بخش نهادن بجهت مهمان، برگزیدن بدان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ قِطاط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به قطاط شود، خاص گردانیدن کسی را بچیزی، برگزیدن کسی را بکاری، قفا خوردن، نواله و بخش نهادن بجهت مهمان، برگزیدن بدان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جا، محل، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در زیر یا روی برخی حروف الفبا، مثل نقطۀ روی «خ»، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در انتهای جملۀ نوشتاری، در ریاضیات محل برخورد دو خط، مرکز مثلاً نقطۀ دایره
جا، محل، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در زیر یا روی برخی حروف الفبا، مثل نقطۀ روی «خ»، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در انتهای جملۀ نوشتاری، در ریاضیات محل برخورد دو خط، مرکز مثلاً نقطۀ دایره
آقطی، گیاهی خودرو، با برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های ریز سفید و معطر که برای زینت در باغچه کاشته می شود و از چوب آن در ساختن اشیای زینتی استفاده می شود، آقطی صغیر، خمان صغیر، شون
آقطی، گیاهی خودرو، با برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های ریز سفید و معطر که برای زینت در باغچه کاشته می شود و از چوب آن در ساختن اشیای زینتی استفاده می شود، آقطی صغیر، خمان صغیر، شون
تأنیث ساقط. ج، ساقطات و سواقط. رجوع به ساقط شود، سخن در این مثل: لکل ساقطه لاقطه، یعنی هر سخن را که از دهان بر آید شنونده ای است که میشنود و شایع میکند. (منتهی الارب). ای لکل نادره من الکلام من یحملها و یدیعها و التاء فی لاقطه اما مبالغه و اما مبالغه و اما للازدواج. (ناظم الاطباء) ، ناقص عقل. (قطر المحیط). مفرد سواقط، کسانی اند که حاضر میشوند یمامه را از برای خوراک خرما. (شرح قاموس). الذین یردون الیمامه لامتیاز التمر و ما یسقط من الثمار قبل الادراک. مفرده ساقطه. (قطر المحیط)
تأنیث ساقط. ج، ساقطات و سواقط. رجوع به ساقط شود، سخن در این مثل: لکل ساقطه لاقطه، یعنی هر سخن را که از دهان بر آید شنونده ای است که میشنود و شایع میکند. (منتهی الارب). ای لکل نادره من الکلام من یحملها و یدیعها و التاء فی لاقطه اما مبالغه و اما مبالغه و اما للازدواج. (ناظم الاطباء) ، ناقص عقل. (قطر المحیط). مفرد سواقط، کسانی اند که حاضر میشوند یمامه را از برای خوراک خرما. (شرح قاموس). الذین یردون الیمامه لامتیاز التمر و ما یسقط من الثمار قبل الادراک. مفرده ساقطه. (قطر المحیط)
خوار ناکس. (للذکر و الانثی) ، لاقطهالحصی، سنگدان مرغ. فی المثل: لکل ّ ساقطه لاقطه، ای لکل کلمه سقطت من فم نفس تسمعهافتلقطها فتذیعها، یعنی هر سخن را که از دهان برآید شنونده است که میشنود و شایع میکند. (منتهی الارب)
خوار ناکس. (للذکر و الانثی) ، لاقطهالحصی، سنگدان مرغ. فی المثل: لکل ّ ساقطه لاقطه، ای لکل َ کلمه سقطت من فم نفس تسمعهافتلقطها فتذیعها، یعنی هر سخن را که از دهان برآید شنونده است که میشنود و شایع میکند. (منتهی الارب)
یافته پیدا کرده، بچه سر راهی، زر پاره که در کان یافت می شود آنچه بر چیده و برداشته شود (خوشه و جز آن) جمع لقطات، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند
یافته پیدا کرده، بچه سر راهی، زر پاره که در کان یافت می شود آنچه بر چیده و برداشته شود (خوشه و جز آن) جمع لقطات، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقتی، بیلسان، بیلاسان، شبوقه، خمان کبیر، یاس کبود
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقتی، بیلسان، بیلاسان، شبوقه، خمان کبیر، یاس کبود