گوه گردان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جعل. (ناظم الاطباء) ، سر برداشتن و چشم در پیش افکندن. (ترجمان القرآن). سر برداشتن و چشم فروخوابانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سربرآوردن بسوی آسمان چنانکه چشمها بسوی زمین باشند. (غیاث اللغات) ، بزرگ منشی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، دروا داشتن سربندی را برای تنگی طوق. (منتهی الارب). سر خود را بلند نگاه داشتن از جهت تنگی غل. (ناظم الاطباء) ، صفوف کنانیدن چیزی را. اصفاغ. کف مال کردن
گوه گردان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جُعَل. (ناظم الاطباء) ، سر برداشتن و چشم در پیش افکندن. (ترجمان القرآن). سر برداشتن و چشم فروخوابانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سربرآوردن بسوی آسمان چنانکه چشمها بسوی زمین باشند. (غیاث اللغات) ، بزرگ منشی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، دروا داشتن سربندی را برای تنگی طوق. (منتهی الارب). سر خود را بلند نگاه داشتن از جهت تنگی غل. (ناظم الاطباء) ، صفوف کنانیدن چیزی را. اصفاغ. کف مال کردن
جمع واژۀ قدّ. (اقرب الموارد). رجوع به شود، شب راندن شتر را برای آمدن بر آب وقت صبح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نزدیک زاییدن رسیدن ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج). نزدیک زاییدن رسیدن زن و همچنین اسب و گوسپند. (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). پابه ماه شدن، نزدیک رسیدن اسب و شتر بدرآوردن دندان ثنیه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، نزدیک گردانیدن قدح بپر کردن. (تاج المصادر بیهقی). نزدیک پری رسانیدن آوند را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، صاحب شتران قوارب شدن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
جَمعِ واژۀ قَدّ. (اقرب الموارد). رجوع به شود، شب راندن شتر را برای آمدن بر آب وقت صبح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نزدیک زاییدن رسیدن ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج). نزدیک زاییدن رسیدن زن و همچنین اسب و گوسپند. (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). پابه ماه شدن، نزدیک رسیدن اسب و شتر بدرآوردن دندان ثنیه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، نزدیک گردانیدن قدح بپر کردن. (تاج المصادر بیهقی). نزدیک پری رسانیدن آوند را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، صاحب شتران قوارب شدن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
قدیمتر. (ناظم الاطباء). کهنه تر. باستانی تر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیشترو نخستین و اولین تر و قدیمتر و جلوتر. (آنندراج). - علم اقدم، علمی که موضوعش اعم است از موضوع علمی دیگر چنانکه موضوع علم طبیعی بر علم طب. (یادداشت مؤلف). ، آب فسرانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
قدیمتر. (ناظم الاطباء). کهنه تر. باستانی تر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیشترو نخستین و اولین تر و قدیمتر و جلوتر. (آنندراج). - علم اقدم، علمی که موضوعش اعم است از موضوع علمی دیگر چنانکه موضوع علم طبیعی بر علم طب. (یادداشت مؤلف). ، آب فسرانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
یکی از شعرای فارسی گوی هندوستان است. پاره ای ازمنظومه ها و اشعار از وی یادگار مانده. از او است: درآن گلشن شمار بید مجنون ز تار زلف لیلی بود افزون. (از قاموس الاعلام) ، قرارنامه، تمسک. (ناظم الاطباء) ، نوشته ای که کسی نویسد و بموجب آن چیزی را بر عهدۀ خود اثبات کند. رجوع به اقرار و ترکیبات آن شود
یکی از شعرای فارسی گوی هندوستان است. پاره ای ازمنظومه ها و اشعار از وی یادگار مانده. از او است: درآن گلشن شمار بید مجنون ز تار زلف لیلی بود افزون. (از قاموس الاعلام) ، قرارنامه، تمسک. (ناظم الاطباء) ، نوشته ای که کسی نویسد و بموجب آن چیزی را بر عهدۀ خود اثبات کند. رجوع به اقرار و ترکیبات آن شود
فراخ از هر چیزی. (منتهی الارب). الواسع من کل شی ٔ. (اقرب الموارد). فراخ لب. (مهذب الاسماء) ، بستن خریطه را. (منتهی الارب). اشرج الخریطه، داخل بین اشراجها و شدها، اشرج صدره علی کذا، ضمّه علیه و کتمه کأنما اشرج الخریطه علی ما فیها. (اقرب الموارد)
فراخ از هر چیزی. (منتهی الارب). الواسع من کل شی ٔ. (اقرب الموارد). فراخ لب. (مهذب الاسماء) ، بستن خریطه را. (منتهی الارب). اشرج الخریطهَ، داخل بین اَشراجها و شدها، اَشْرَج َ صدره علی کذا، ضمّه علیه و کتمه کأنما اشرج الخریطهَ علی ما فیها. (اقرب الموارد)