جدول جو
جدول جو

معنی اقتصاب - جستجوی لغت در جدول جو

اقتصاب(اِ)
کلک و نی بریدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بریدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
منصوب شدن، برقرار شدن، به کاری اقدام کردن، برپا خاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغتصاب
تصویر اغتصاب
غصب کردن، به زور و ستم چیزی را گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتراب
تصویر اقتراب
به همدیگر نزدیک شدن
فرهنگ فارسی عمید
دست از کار کشیدن گروهی از کارگران یا کارمندان برای اعتراض یا رسیدن به هدفی خاص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتضاب
تصویر اقتضاب
بریدن شاخه از درخت، بدیهه گفتن کلام، در علوم ادبی اشتقاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
دانش بررسی روش های کسب درآمد، مصرف کالاها و خدمات، روابط بازرگانی و سازمان دهی امور مالی برای بهره برداری بهینه از منابع تولید ثروت، میانه روی کردن، به اندازه خرج کردن، تعادل دخل و خرج را نگه داشتن، میانه روی، میانه روی در هر کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتصاص
تصویر اقتصاص
قصاص گرفتن، قصاص خواستن، قصه گفتن، روایت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتصار
تصویر اقتصار
کوتاه کردن، به کوتاهی پرداختن، اکتفا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتباب
تصویر اقتباب
بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتصاب
تصویر اغتصاب
مال کسی را به زور گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
برپاشدن، به کاری قیام کردن، منصوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتصاب
تصویر اهتصاب
به سخن در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتراب
تصویر اقتراب
به یکدیگر نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
میانه راه رفتن، میانه روی در هر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتصار
تصویر اقتصار
اکتفا کردن، بسنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتصاص
تصویر اقتصاص
قصاص داد خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
گروه شدن مردم ومتحد شدن برای امری، از کار دست کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتضاب
تصویر اقتضاب
شاخه بریدن بریدن بریدن شاخه از درخت، اشتقاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
((اِ تِ))
گماشتن، نصب کردن، برپا ساختن، چیزی را جایی قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغتصاب
تصویر اغتصاب
((اِ تِ))
غصب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
((اِ تِ))
دست از کار کشیدن به منظور رسیدن به هدفی خاص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
((اِ تِ))
میانه روی در هر کاری، رعایت اعتدال در دخل و خرج، میانه روی در هزینه ها، میان کاری، مجازاً صرفه جویی، علم، یکی از رشته های علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط به دخل و خرج و چگونگی روابط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتراب
تصویر اقتراب
((اِ تِ))
نزدیک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتصار
تصویر اقتصار
((اِ تِ))
کوتاه کردن، بسنده کردن، کوتاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتصاص
تصویر اقتصاص
((اِ تِ))
قصاص کردن، قصه گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتضاب
تصویر اقتضاب
((اِ تِ))
بریدن شاخه از درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتصاب
تصویر اعتصاب
دست از کارکشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کار گماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
Economy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
экономика
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
Wirtschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
економіка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
gospodarka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اقتصاد
تصویر اقتصاد
经济
دیکشنری فارسی به چینی