جدول جو
جدول جو

معنی اقاله - جستجوی لغت در جدول جو

اقاله
فسخ کردن بیع، پس خواندن و برهم زدن معامله، درگذشتن از گناه
تصویری از اقاله
تصویر اقاله
فرهنگ فارسی عمید
اقاله
(اِ تِ)
در نیمروز آب خورانیدن شتران را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، شتابی کردن در دویدن بی ترس و بیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اقاله
بیع را فسخ کردن
تصویری از اقاله
تصویر اقاله
فرهنگ لغت هوشیار
اقاله
((اِ لِ))
بر هم زدن، فسخ کردن معامله با رضایت، بخشیدن، گذشت
تصویری از اقاله
تصویر اقاله
فرهنگ فارسی معین
اقاله
الغا، رد، شکستن، فسخ، نسخ، نقض، اغماض، بخشیدن، گذشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطاله
تصویر اطاله
طول دادن، دراز کردن، به درازا کشاندن
اطالۀ کلام: طول دادن کلام، به درازا کشاندن سخن
اطالۀ لسان: کنایه از زبان درازی کردن، زبان درازی، پرگویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احاله
تصویر احاله
امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن، در علم حقوق خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازاله
تصویر ازاله
زایل کردن، از بین بردن، نابود ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ)
چاغاله. چغاله. بادام با پوست سبز نارس، اخکوک، بعضی میوه های سبز و نارس، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و ’چاقاله بادام’ گویند و رجوع به اخکوک و چاغاله و چغاله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صقاله
تصویر صقاله
چوب بست داربست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهاله
تصویر اهاله
ریختن خاک بر مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاله
تصویر ایاله
استان کوست کشور مداری فرمانروایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعاله
تصویر اعاله
زن و بچه داشتن، درویشی بی برگی، آزمندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اماله
تصویر اماله
میل دادن، مایل گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاله
تصویر افاله
عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقالت
تصویر اقالت
بهم زدن فسخ کردن بیع بر هم زدن معامه، بخشیدن، گذشت
فرهنگ لغت هوشیار
مانش، درنگیدن، گزاردن برپاداشتن اقامت یا اقامه نماز (صلوه)، تکبیری که برای بر پا کردن نماز گویند. یا اقامه خیام کردن، چادرها را نصب کردن، یا اقامه شهود کردن، شاهد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقائه
تصویر اقائه
هراشاندن (هراش قی استفراغ)
فرهنگ لغت هوشیار
سوزاناک ها: داروهای سوزنده بسیار خورنده یا ادویه اکاله. داروها و مواد شیمیایی سوزاننده داروهای تلخ و زننده داروهای تحلیل برنده انساج که غالبا سمی هم میباشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطاله
تصویر اطاله
طول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناله
تصویر اناله
دادن بخشیدن، درمان کردن توانمند کردن، یافتن از کان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقاله
تصویر ثقاله
سنگینی گرانی
فرهنگ لغت هوشیار
نژادگی گهرداشت بنوندی اری بنداشتی، پایداری، نوآوری از طرف خود از جانب خود مقابل وکاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاله
تصویر ازاله
از بین بردن، نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذاله
تصویر اذاله
دامن دار کردن، فروهشتن دامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اداله
تصویر اداله
فرمداری (دولت)، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احاله
تصویر احاله
امری را بعهده کسی گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثاله
تصویر اثاله
در شرف با اصل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباله
تصویر اباله
سرپاگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقاله
تصویر قاقاله
یا قاقاله خشکه. شخصی بسیار لاغر و نزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقاله
تصویر قاقاله
((لَ یا لِ))
شخصی بسیار لاغر و نزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاله
تصویر مقاله
گفتار، نوشتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقامه
تصویر اقامه
برپاداشتن، بجا آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقاله
تصویر نقاله
گونیا
فرهنگ واژه فارسی سره