جدول جو
جدول جو

معنی قاقاله

قاقاله((لَ یا لِ))
شخصی بسیار لاغر و نزار
تصویری از قاقاله
تصویر قاقاله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قاقاله

قاقوله

قاقوله
هل. یا قاقله صغار. هل معمولی. یا قاقله کبار. هل سیلانی
قاقوله
فرهنگ لغت هوشیار

چاقاله

چاقاله
چاغاله. چغاله. بادام با پوست سبز نارس، اَخکوک، بعضی میوه های سبز و نارس، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و ’چاقاله بادام’ گویند و رجوع به اخکوک و چاغاله و چغاله شود
لغت نامه دهخدا

قاقوله

قاقوله
نام درختی است. (نزهه القلوب). رجوع به قاقله شود
لغت نامه دهخدا

قاقالو

قاقالو
دهی جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، در 14هزارگزی جنوب خداآفرین و 24هزارگزی شوسۀ اهر - کلیبر واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی است، 79 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

اقاله

اقاله
فسخ کردن بیع، پس خواندن و برهم زدن معامله، درگذشتن از گناه
اقاله
فرهنگ فارسی عمید

قاقله

قاقله
لاچی الاچی سایه پر ورد در برخی از واژه نامه ها قاقله را هل یا هیل دانسته اند در برهان این دانه گیاهی همگون با هل است ولی بزرگ تر از آن هل. یا قاقله صغار. هل معمولی. یا قاقله کبار. هل سیلانی
فرهنگ لغت هوشیار