جدول جو
جدول جو

معنی افکل - جستجوی لغت در جدول جو

افکل(اَ کَ)
لرزه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، افاکل. (مهذب الاسماء) : یقال: اخذه افکل، اذا ارتعد من برد او خوف. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
افکل(اَ کَ)
پدر بطنی است که آنها را افاکل خوانند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
افکل
لرزه گروه
تصویری از افکل
تصویر افکل
فرهنگ لغت هوشیار
افکل
نام پرنده ای که زیستگاه آن حاشیه رودها و مزارع می باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افضل
تصویر افضل
(پسرانه)
برترین، بالاترین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افکت
تصویر افکت
جلوه ها یا افکت های سینمایی (Effects) در فیلم سازی به تکنیک ها و تکنولوژی های مختلفی اشاره دارد که برای ایجاد صحنه ها و جلوه های ویژه در فیلم استفاده می شوند. این افکت ها ممکن است به صورت دستی، با استفاده از تکنیک های سینمایی، یا با استفاده از تکنولوژی های رایانه ای (CGI) ایجاد شوند. به طور کلی، افکت های ویژه به دسته های زیر تقسیم می شوند:
۱. افکت های تصویری (Visual Effects) :
- شامل استفاده از تکنیک های دیجیتال مانند CGI (کامپیوتری تصویری) برای ایجاد جلوه های ویژه در فیلم. این می تواند شامل ایجاد جهان های مجازی، اشیاء ۳D، انفجارها، حیوانات و خیلی بیشتر باشد.
۲. افکت های فیزیکی (Practical Effects) :
- افکت هایی که به وسیله تکنیک های فیزیکی و مکانیکی ایجاد می شوند، مانند استفاده از منابع نور، آتش، انفجارها، ماشین آلات پرتاب، طوفان، باران و ...
۳. افکت های صوتی (Sound Effects) :
- افکت هایی که با افزودن صداهای ویژه به فیلم ایجاد می شوند، مانند صدای انفجارها، صدای طوفان، صدای پرندگان و ...
۴. افکت های نورپردازی (Lighting Effects) :
- استفاده از نورهای ویژه برای ایجاد جلوه های ویژه نورپردازی در فیلم، مانند روشنایی نور چشمک زن، نورهای مخصوص صحنه های اکشن و ...
این افکت ها به کمک تکنولوژی های پیشرفته و ابزارهای خاص در صنعت فیلم سازی ایجاد می شوند تا جلوه های ویژه و مهیجی را برای بیننده به ارمغان آورند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از افول
تصویر افول
غروب کردن، پنهان شدن، ناپدید شدن ستاره، کنایه از از دست رفتن موقعیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افضل
تصویر افضل
فاضل تر، برتر، بالاتر در علم یا حسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افکن
تصویر افکن
افکندن، پسوند متصل به واژه به معنای اف کننده مثلاً پرتوافکن، سنگ افکن، شیرافکن، مردافکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الکل
تصویر الکل
مایعی فرّار، با طعم تند و سوزان که در صنعت داروسازی و تهیۀ مشروبات الکلی به کار می رود. محمدبن زکریای رازی نخستین کسی است که از تقطیر شراب، الکل گرفت، الکل سفید
الکل اتیلیک: در علم شیمی الکلی بی رنگ با بوی مطبوع و طعم تند که در نوشابه های الکلی موجود است و در داروسازی و صنعت به کار می رود
الکل متیلیک: در علم شیمی الکلی بی رنگ و سمّی که از تقطیر چوب به دست می آید و در صنعت و طب به کار می رود. عرق چوب، الکل چوب، الکل صنعتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکل
تصویر اشکل
ویژگی اسبی که دست راست و پای چپش سفید باشد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ کَ)
آن که در وی سرخی و سپیدی با هم آمیخته باشد. یا آن که در آن سپیدی مایل به سرخی و تیرگی باشد. ج، شکل. (منتهی الارب). سرخی و سفیدی آمیخته. (غیاث) (آنندراج) ، نام نوائی است از موسیقی:
مطربان ساعت بساعت بر بنای زیر و بم
گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه.
منوچهری.
نوائی از موسیقی. (ناظم الاطباء) (برهان) (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری) (شعوری) ، نام خورشی است پرآب که از روغن و آب و سبزی خشک و کشک و غیره میپزند. (فرهنگ نظام). در تداول خراسان، اشکنه انواع گوناگون دارد از قبیل اشکنۀ آب (قرمه و روغن و تخم مرغ و پیاز) ، اشکنۀ شیره (روغن و شیرۀ انگور) ، اشکنۀ قروت (روغن و کشک) و غیره که در زمرۀ غذاهای فوری است. نان خورشی که از آرد و پیازو روغن سازند و در آن تخم مرغ شکنند. (ناظم الاطباء).
نانی باشد که در آبگوشت ریزه کنند. (برهان). ترید که بعربی ثرید گویند. (رشیدی). نانی است که در آب گوشت ریزه کنند وبعربی آنرا ثرید گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
خورده مانند غم آشوبان
ازلی اشکنۀ غم خوبان.
ملامنیر (از آنندراج).
آب گرمی است از گوشت یا غیر آن که نامرادان نان را بدان ریزه کنند و خورند. (لغت محلی شوشتر نسخۀ کتاب خانه مؤلف). نانی بود که در آبگوشت ریزه نمایند:
بر یمینت چه بود اشکنه و بورانی
بر یسارت چه بود نان و پنیرو ریچال.
بسحاق اطعمه (از شعوری) (از جهانگیری).
پیازو. په پیاز. آب گوشت مخصوص. ثرده. ثرد. مثرد. ثریده. ثروده. اثردان. صیّغه. مریس. (منتهی الارب) : ثرید انبجانی، اشکنۀ گرم. ثریده دکناء، اشکنۀ بسیارتوابل. رقطاء، اشکنۀ بسیارروغن. وخیز، اشکنۀ شهد. (منتهی الارب).
- امثال:
اول کاسه و اشکنه. (امثال و حکم).
، قسمی از پیوند زدن درخت میوه است به این طور که ساق درختی را قطع و منشق کرده شاخۀ نازک درخت دیگری را در آن شقاق جا دهند و قدری خاک بر روی آن میریزند تا نمو کند و ثمر دهد. (فرهنگ نظام). در تداول خراسان و شمال، این نوع پیوند را اسکنه به سین خوانند، برمۀ نجاران. و آن بسین مهمله هم آمده است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
اشکل به، یعنی مشابه تر است. (منتهی الارب). اشبه. شبیه تر. مانندتر.
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ / اَ کَ)
ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند. مثال: شتر من شریر است با وجود اشکل سه پایی راه میرود. (فرهنگ نظام). پای بند و پای رنجن. (ناظم الاطباء). پای بند و رسنی که به آن پالان اشتر بندند تا از پشتش نرود. (آنندراج) (غیاث).
لغت نامه دهخدا
نام یکی از سه گروه ناحیت برطاس. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
برهنه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عریان. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایکل
تصویر ایکل
خیار شنبر
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی است فرارکه دارای طعم تند و سوزان میباشد و بر دو قسم است یکی الکل اتیلیک که در تمام نوشابه های خمری شراب و عرق و امثال آنها موجود است و آن را الکل سفید هم میگویند و دیگر الکل متیلیک که از تقطیر چوب به دست میاید و در صنعت به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند حیله و تزویر حیله و تزویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضکل
تصویر اضکل
برهنه نخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفکل
تصویر عفکل
گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افول
تصویر افول
غائب شدن، پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی افکننده آید: مرد افکن کوه افکن شیر افکن پرتوافکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتل
تصویر افتل
آرنج برآمده نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افضل
تصویر افضل
فاضلتر، برتر، بالاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افول
تصویر افول
((اُ))
فرو شدن، غروب شدن
فرهنگ فارسی معین
((اِ فِ))
هر عنصر صوتی یا تصویری که برای ایجاد تأثیر مشخصی به فیلم افزوده شود، جلوه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افضل
تصویر افضل
((اَ ضَ))
برتر، فزون تر، فاضل تر، با فضلیت تر، جمع افاضل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکل
تصویر اشکل
((اَ کَ))
مشابه تر، مانندتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکل
تصویر اشکل
دشوارتر، سخت تر، مشکل تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکل
تصویر اشکل
((اِ کَ یا کِ))
اسبی که دست راست و پای چپش سفید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکل
تصویر اشکل
آن که در وی سرخی و سفیدی با هم آمیخته باشد، کسی که در سفیدی چشمش اندکی سرخی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکل
تصویر اشکل
((اِ کَ))
پای بند ستور، ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند، مکر، حیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الکل
تصویر الکل
((اَ کُ))
جسمی است آلی، فرّار و دارای مزه تند که در پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد، مشروب سکرآور مانند، شراب، ویسکی و عرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکل
تصویر اشکل
خوشگل تر، خوش صورت تر
فرهنگ فارسی معین