جدول جو
جدول جو

معنی افکن

افکن
افکندن، پسوند متصل به واژه به معنای اف کننده مثلاً پرتوافکن، سنگ افکن، شیرافکن، مردافکن
تصویری از افکن
تصویر افکن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با افکن

افکن

افکن
در کلمات مرکب بمعنی افکننده آید: مرد افکن کوه افکن شیر افکن پرتوافکن
فرهنگ لغت هوشیار

افکن

افکن
آنکه بیفکند و بیندازد. (ناظم الاطباء). مخفف افکننده. این کلمه با کلمات دیگر ترکیب شود و صفت مرکب سازد چون: ببرافکن، پلنگ افکن، پی افکن، بازافکن، پرتوافکن، بارافکن، پرافکن، دودافکن، روزافکن، زیرافکن، اسب افکن، دست افکن، درخت افکن، سایه افکن، شورافکن، شیرافکن، شعله افکن، خشت افکن، ددافکن، اژدرافکن، عدوافکن، خصم افکن، مردافکن، کمندافکن، شعاع افکن، فروغ افکن، شکارافکن، گردافکن، کفک افکن، کف افکن، نورافکن، هزبرافکن، نفطافکن، گرگ افکن، عدوافکن، آسان افکن، صوفی افکن، یل افکن، دشمن افکن، پهلوان افکن، بیخ افکن، صیدافکن، مهرافکن، تیرافکن، طنین افکن، حاسدافکن، حریف افکن، باره افکن. چنانکه در ترکیبات زیر:
- بارافکنی، وضع حمل. زائیدن:
چو تنگ آمدش وقت بارافکنی
برو سخت شد درد آبستنی.
نظامی.
- بیخ افکن، چیزی که از بیخ و بن براندازد. (ناظم الاطباء).
- پلنگ افکن، شجاع. زورمند. پلنگ افکننده. کشندۀ پلنگ:
چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن.
سعدی.
گروهی پلنگ افکن و پیلزور
در آهن سر مرد و سم ستور.
سعدی.
- پیل افکن، آنکه پیل را بر زمین کوبد. شجاع. نیرومند. کسی که بر پیل پیروز شود:
هیون بر وی افکند پیل افکنی
سوی پیل تن شد چو اهریمنی.
نظامی.
ز بیداد کوپال پیل افکنان
فلک جامه در خم نیل افکنان.
نظامی.
جوانان پیل افکن شیرگیر.
سعدی.
- دشمن افکن، خصم افکن. از میان برندۀ دشمن:
دل روسیان از چنان زور دست
بر آن دشمن دشمن افکن شکست.
نظامی.
- دلیرافکن،افکننده دلیر. زورمند. آنکه بر دلیر پیروز شود:
بترس ار چه شیری ز شیرافکنان
دلیری مکن با دلیرافکنان.
نظامی.
- سنگ افکن، کسی که سنگ بیندازد. (از ناظم الاطباء).
- شیرافکن، شجاع. نیرومند. آنکه بر شیر پیروز شود:
اگر شیر گور افکند وقت زور
تو شیرافکنی بلکه بهرام گور.
نظامی.
بترس ارچه شیری ز شیرافکنان
دلیری مکن با دلیرافکنان.
نظامی.
- عقاب افکن، آنکه عقاب بیفکند. شکننده و از میان برندۀ عقاب. زورمند:
بسی خون گرو کرده در گردنش
عقابین چنگ عقاب افکنش.
نظامی.
ز پرهای تیر عقاب افکنش
عقابان فزونند پیرامنش.
نظامی.
- کمندافکن، کمندانداز. شجاع. آنکه در کمندافکنی چیره باشد:
کمندافکنانی که چون تند شیر
درآرند سرهای پیلان بزیر.
نظامی.
- کوه افکن، کسی که کوه را از بیخ براندازد. (ناظم الاطباء).
- مردافکن، شجاع. از پادرآورندۀ مرد. زورمند و دلیر:
که مردافکنان را چه باک از عروس.
نظامی.
- مردم افکن، شجاع. دلیرافکن. براندازندۀ مردم:
حذر از پیروی نفس که در راه خدا
مردم افکن تر ازین غول بیابانی نیست.
سعدی.
- مهرافکن، مهربانی کننده. شفقت نماینده.
-
لغت نامه دهخدا

ادکن

ادکن
تیره گون دودگون رنگ خاکستر تیره گون دودگون خاکستر رنگ خاک رنگ مایل به سیاهی نیلگون اغبر. یا خز ادکن. قره خز خزنیلگون خز بسیار نرم و تیره
فرهنگ لغت هوشیار

افکت

افکت
جلوه ها یا افکت های سینمایی (Effects) در فیلم سازی به تکنیک ها و تکنولوژی های مختلفی اشاره دارد که برای ایجاد صحنه ها و جلوه های ویژه در فیلم استفاده می شوند. این افکت ها ممکن است به صورت دستی، با استفاده از تکنیک های سینمایی، یا با استفاده از تکنولوژی های رایانه ای (CGI) ایجاد شوند. به طور کلی، افکت های ویژه به دسته های زیر تقسیم می شوند:
۱. افکت های تصویری (Visual Effects) :
- شامل استفاده از تکنیک های دیجیتال مانند CGI (کامپیوتری تصویری) برای ایجاد جلوه های ویژه در فیلم. این می تواند شامل ایجاد جهان های مجازی، اشیاء ۳D، انفجارها، حیوانات و خیلی بیشتر باشد.
۲. افکت های فیزیکی (Practical Effects) :
- افکت هایی که به وسیله تکنیک های فیزیکی و مکانیکی ایجاد می شوند، مانند استفاده از منابع نور، آتش، انفجارها، ماشین آلات پرتاب، طوفان، باران و ...
۳. افکت های صوتی (Sound Effects) :
- افکت هایی که با افزودن صداهای ویژه به فیلم ایجاد می شوند، مانند صدای انفجارها، صدای طوفان، صدای پرندگان و ...
۴. افکت های نورپردازی (Lighting Effects) :
- استفاده از نورهای ویژه برای ایجاد جلوه های ویژه نورپردازی در فیلم، مانند روشنایی نور چشمک زن، نورهای مخصوص صحنه های اکشن و ...
این افکت ها به کمک تکنولوژی های پیشرفته و ابزارهای خاص در صنعت فیلم سازی ایجاد می شوند تا جلوه های ویژه و مهیجی را برای بیننده به ارمغان آورند.
افکت
فرهنگ اصطلاحات سینمایی

افگن

افگن
در کلمات مرکب بمعنی افکننده آید: مرد افکن کوه افکن شیر افکن پرتوافکن
فرهنگ لغت هوشیار