- افقر
- درویش تر، تنگدست تر
معنی افقر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شوره شوره
حقیرتر، خردتر، کوچکتر، خوارتر
سرخ تیره، سرخ زری، اسپ، خون بسته سرخ موی، اسب بش و سرخ (یا سیاه) دنبال اسبی که یال و دم آن سرخ باشد، مرد سرخ و سفید که سرخی او غالب باشد، هر چه دارای رنگ سرخ مایل بسفیدی باشد
ترازی، ستانی
خوش پرستاکی (خدمت پیشیاری)
کرانی ترازی خطی موازی زمین و خط افق مقابل عمودی
عمو، برادر پدر
فاجرتر
بسیار سفید
گدا کردن وام دادن
تاج و کلاه پادشاهان
گرانسنگ تر سنگین تر آهسته تر
حقیرتر، کوچک تر، خوارتر
سرخ و سفید، مرد سرخ و سفید، سرخ مو، هر چیز سرخ مایل به زرد یا سفید، اسبی که به این رنگ باشد
ویژگی چیزی که موازی افق و سطح زمین باشد
فقیه تر، داناتر، دانشمندتر، داناتر در علم فقه
شوره، ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، شورج، فوهل
دانشمندتر، داناتر، فقیه تر
عم، برادر پدر، برای مثال سنبله جعدی بنفشه عارضی / کش فریدون افدر و پرویز جد (ابوشعیب - شاعران بی دیوان - ۱۶۵)
کلاه پادشاهی، تاج، کنایه از فرمانده، کنایه از فرماندهی، دارای درجۀ بالاتر از ستوان
افسر بهار: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مثال چون افسر بهار بود بانگ عندلیب / چون بند شهریار بود صوت طیطوی (منوچهری - ۱۳۴ حاشیه)
افسر سگزی: در موسیقی، نوعی ساز زهی، از الحان قدیم ایرانی، برای مثال بگیر بادۀ نوشین و نوش کن به صواب / به بانگ شیشم، با بانگ افسر سگزی (منوچهری - ۱۲۹)
افسر بهار: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی،
افسر سگزی: در موسیقی، نوعی ساز زهی، از الحان قدیم ایرانی،
Horizontal
Officer
горизонтальный
офицер
Offizier
horizontal