جدول جو
جدول جو

معنی افسر

افسر((اَ سَ))
کسی که در ارتش درجه اش از ستوان به بالا باشد، صاحب منصب
تصویری از افسر
تصویر افسر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افسر

افسر

افسر
کلاه پادشاهی، تاج، کنایه از فرمانده، کنایه از فرماندهی، دارای درجۀ بالاتر از ستوان
افسر بهار: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مِثال چون افسر بهار بُوَد بانگِ عندلیب / چون بند شهریار بُوَد صوتِ طیطَوی (منوچهری - ۱۳۴ حاشیه)
افسر سگزی: در موسیقی، نوعی ساز زهی، از الحان قدیم ایرانی، برای مِثال بگیر بادۀ نوشین و نوش کن به صواب / به بانگِ شیشم، با بانگِ افسرِ سگزی (منوچهری - ۱۲۹)
افسر
فرهنگ فارسی عمید