- افضل (پسرانه)
- برترین، بالاترین
معنی افضل - جستجوی لغت در جدول جو
- افضل
- فاضلتر، برتر، بالاتر
- افضل
- فاضل تر، برتر، بالاتر در علم یا حسب
- افضل ((اَ ضَ))
- برتر، فزون تر، فاضل تر، با فضلیت تر، جمع افاضل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فاضل دانشمند: مرد بافضلی است، بافضیلت
دارای برتری در تقوا، علم و کمال، فاضل، دانشمند
فرجاد
غائب شدن، پنهان شدن
لرزه گروه
جمع افضل، فاضلتران
آرنج برآمده نیرومند
رسواتر
ستمگایی کردن، بزرگ تباری، سپاسیدن، بخشندگی افزون کردن زیاد کردن، نیکویی کردن بخشش کردن فزون بخشیدن، سپاس نهادن، افزون آمدن، افزونی در حسب، بخشس، جمع افضالات
یکی کردن پس و پیش
افزون شدن بر کسی، برتری و فزونی، نیکوئی کردن
افزون کننده، افزون آورنده
افزون شده، برتری داده شده، آنکه به فضل و برتری و فزونی او بر دیگری اعتراف کرده باشند، بسیار فضل
افضل ها، فاضل ترها، برترها، بالاترها در علم یا حسب، جمع واژۀ افضل
افزون شدن، برتری یافتن، نکویی کردن، لطف و مهربانی
دارای برتری و فضیلت، به ویژه در علم، افزون، زیاد، نیکو، پسندیده، برتر
غروب کردن، پنهان شدن، ناپدید شدن ستاره، کنایه از از دست رفتن موقعیت
فزونی یابنده، کسی را گویند که در دانش و علم بر دیگران فزونی یابد و بدین معنی در زبان فارسی بسیار رایج است، دانشمند، صاحب فضل
افزون کرده شده، تفضیل داده شده
فزونی یابنده، دانشمند، صاحب هنر
برتر بودن و برتری داشتن در حسب، نیکویی و احسان کردن، بخشش کردن
گمراهتر، باضلالت تر
برتری، رجحان، مقابل نقص، بخشش