- افشره
- عصاره
معنی افشره - جستجوی لغت در جدول جو
- افشره
- عصاره میوه، آب میوه
- افشره
- آب میوه که آن را با فشار گرفته باشند، عصاره
- افشره ((اَ شُ رِ))
- آب میوه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع جشیر، تیردان های چرمین
فشار داده شده، آبی که از فشردن میوه گیرند افشره عصاره مایعی که با فشار از میوه ها و غیره استخراج کنند
پارسی تازی شده افشره (افشره عصاره) آبی که از فشردن میوه ها گیرند عصاره مایعی که بوسیله فشار از میوه ها استخراج کنند
افشره، آب میوه که آن را با فشار گرفته باشند، عصاره
فشارداده شده، آنچه از فشردن چیزی گرفته شده، افشره، عصاره
بلغور
بلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، فروشه، فروشک، برغولبرای مثال گندم افشه ای که معهود است / که بود بیشتر رهاوردم (رضی الدین نیشابوری - لغتنامه - افشه)
عصار، روغن گر
معاون سارق شریک دزد
عصاره غوره رب حصرم