جدول جو
جدول جو

معنی افرقاء - جستجوی لغت در جدول جو

افرقاء
جمع فریق، توده های مردم
تصویری از افرقاء
تصویر افرقاء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارقاء
تصویر ارقاء
خشک کردن اشک، خشک کردن خوی، جمع رقیق بندگان مملوکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراء
تصویر افراء
اصلاح کردن، امر به اصلاح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقاء
تصویر ارقاء
((اَ رِ قّ))
جمع رقیق، بندگان، مملوکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازرقاق
تصویر ازرقاق
کبود شدن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقاء
تصویر استقاء
آب از چاه بر کشیدن آب کشیدن، آب خواستن طلب آب، نوشاندن آب و شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرقاء
تصویر استرقاء
افسون خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصدقاء
تصویر اصدقاء
جمع صدیق دوستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتقاء
تصویر ارتقاء
بالا بردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتقاء
تصویر اعتقاء
به آب رسیدن از شاخه به شاخه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرباء
تصویر اقرباء
جمع قریب، خویشاوندان، نزدیکان، خویشان، بستگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرنقاح
تصویر افرنقاح
رویگردانی دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتقار
تصویر افتقار
بی چیزی و تهی دستی
فرهنگ لغت هوشیار
جست و جو در نبودن، بازجستن، مهربانی گم کردن چیزی را از دست دادن، جستن گم شده را، مهربانی دلجویی تفقد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افریقا
تصویر افریقا
فریکا
فرهنگ لغت هوشیار
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون کشیدن مغز، بر گزیدن پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفراء
تصویر انفراء
ترکیدن باز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرقات
تصویر تفرقات
جمع تفرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتقار
تصویر افتقار
فقیر شدن، بینوا شدن، نیازمند شدن، تهیدستی، درویشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتقاد
تصویر افتقاد
گم کردن، از دست دادن، گمشده را جستن، مهربانی، دلجویی
فرهنگ فارسی عمید
مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتقاء
تصویر ارتقاء
((اِ تِ))
برآمدن، بلند شدن، صعود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استقاء
تصویر استقاء
((اِ تِ))
آب از چاه برکشیدن، آب کشیدن، آب خواستن، طلب آب، نوشاندن آب و شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقرباء
تصویر اقرباء
((اَ رِ))
جمع قریب، نزدیکان، خویشاوندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتقار
تصویر افتقار
((اِ تِ))
ندار شدن، نیازمند گشتن، فقر، تهیدستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتقاد
تصویر افتقاد
((اِ تِ))
گم کردن چیزی را، جستن گم شده را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراء
تصویر افتراء
((اِ تِ))
تهمت زدن، بهتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التقاء
تصویر التقاء
((اِ تِ))
دیدار کردن، یکدیگر را دیدن، پیوستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقاء
تصویر انتقاء
((اِ تِ))
پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ فارسی معین
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاء
تصویر احقاء
سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثراء
تصویر اثراء
ثروتمند ومالدار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزاء
تصویر ارزاء
جمع رزء، سوک ها، موژها، مصیبتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارذاء
تصویر ارذاء
بیمار گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار