- افرقاء
- جمع فریق، توده های مردم
معنی افرقاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشک کردن اشک، خشک کردن خوی، جمع رقیق بندگان مملوکان
اصلاح کردن، امر به اصلاح کردن
کبود شدن چشم
آب از چاه بر کشیدن آب کشیدن، آب خواستن طلب آب، نوشاندن آب و شراب
افسون خواستن
جمع صدیق دوستان
بالا بردن
به آب رسیدن از شاخه به شاخه رفتن
جمع قریب، خویشاوندان، نزدیکان، خویشان، بستگان
رویگردانی دور شدن
بی چیزی و تهی دستی
جست و جو در نبودن، بازجستن، مهربانی گم کردن چیزی را از دست دادن، جستن گم شده را، مهربانی دلجویی تفقد
فریکا
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
بیرون کشیدن مغز، بر گزیدن پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
ترکیدن باز شدن
جمع تفرق
فقیر شدن، بینوا شدن، نیازمند شدن، تهیدستی، درویشی
گم کردن، از دست دادن، گمشده را جستن، مهربانی، دلجویی
مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
سزاوار
ثروتمند ومالدار شدن
جمع رزء، سوک ها، موژها، مصیبتها
بیمار گرداندن