جمع واژۀ فرح. شادیها. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، غفلت کردن شبان تا گرگ گوسپندی از رمۀ وی ببرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرگ از رمه ای گوسفند بردن. (تاج المصادر بیهقی) ، پیش گذاشتن ستور را تا شیر شکار او کند و او وارهد. (منتهی الارب) (آنندراج). پیش گذاشتن ستور را تا شیر آنرا شکار کند و شخص وارهد. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ فرح. شادیها. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، غفلت کردن شبان تا گرگ گوسپندی از رمۀ وی ببرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرگ از رمه ای گوسفند بردن. (تاج المصادر بیهقی) ، پیش گذاشتن ستور را تا شیر شکار او کند و او وارهد. (منتهی الارب) (آنندراج). پیش گذاشتن ستور را تا شیر آنرا شکار کند و شخص وارهد. (ناظم الاطباء)
رقصانیدن پسر خود را، شکافتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع کردن و شکافتن چیزی را بصلاح یا بفساد. و عن الکسائی: افریت الادیم قطعته علی جهه الاصلاح. یقال: قد افریت و مافریت، ای افسدت و مااصلحت. (از اقرب الموارد). بریدن و شکافتن یا تباهی کردن. (المصادر زوزنی). بریدن ادیم بر وجه افساد و شکافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، نکوهیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملامت کردن. (از اقرب الموارد) ، بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال:افریت الاوداج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کفانیدن گرگ شکم گوسفند را، بریدن پوست را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
رقصانیدن پسر خود را، شکافتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع کردن و شکافتن چیزی را بصلاح یا بفساد. و عن الکسائی: افریت الادیم قطعته علی جهه الاصلاح. یقال: قد افریت و مافریت، ای افسدت و مااصلحت. (از اقرب الموارد). بریدن و شکافتن یا تباهی کردن. (المصادر زوزنی). بریدن ادیم بر وجه افساد و شکافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، نکوهیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملامت کردن. (از اقرب الموارد) ، بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال:افریت الاوداج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کفانیدن گرگ شکم گوسفند را، بریدن پوست را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ قدح، بمعنی کاسه ای که دو کس را سیر گرداند یا عام است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تن عدوی تو با ناله باد چون تن زیر لب ولی تو پر خنده چون لب اقداح. ؟
جَمعِ واژۀ قَدَح، بمعنی کاسه ای که دو کس را سیر گرداند یا عام است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تن عدوی تو با ناله باد چون تن زیر لب ولی تو پر خنده چون لب اقداح. ؟
گرویدن یا اقرار کردن به ناچیز و باطل یا بخواری وبه فرمان برداری کسی که میکشد یا می برد آنرا، (منتهی الارب) (آنندراج)، اقرار کردن یا گرویدن بباطل یا بمذلت و فرمانبرداری برای کسی که او را میکشد، (از اقرب الموارد)
گرویدن یا اقرار کردن به ناچیز و باطل یا بخواری وبه فرمان برداری کسی که میکشد یا می برد آنرا، (منتهی الارب) (آنندراج)، اقرار کردن یا گرویدن بباطل یا بمذلت و فرمانبرداری برای کسی که او را میکشد، (از اقرب الموارد)