جدول جو
جدول جو

معنی افتراع - جستجوی لغت در جدول جو

افتراع
ازالۀ بکارت کردن
تصویری از افتراع
تصویر افتراع
فرهنگ فارسی عمید
افتراع(اِ)
دوشیزگی ربودن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بکارت دختر را بردن. (از اقرب الموارد). دوشیزگی دختر ببردن. (المصادر زوزنی). ازالۀ بکارت. (یادداشت بخطمؤلف) ، پروردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). پروردن بچه را. (از اقرب الموارد) ، نگاه داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نگاهداری کردن جای را. (از اقرب الموارد). فلو. فلاء. در تمام معانی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
افتراع
دوشیزگی ربودن، بکارت دختر را بردن، ازاله بکارت
تصویری از افتراع
تصویر افتراع
فرهنگ لغت هوشیار
افتراع((اِ تِ))
دوشیزگی را برداشتن
تصویری از افتراع
تصویر افتراع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افتراص
تصویر افتراص
فرصت را غنیمت دانستن
فرهنگ فارسی عمید
وسیله یا چیزی تازه و بی نظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد، ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیش تر مانند آن دیده نشده باشد، خلق کردن، آفریدن، پدید آوردن چیز نو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتراس
تصویر افتراس
شکار افکندن، پاره کردن و درهم شکستن و دریدن شکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتراق
تصویر افتراق
از یکدیگر جدا شدن، جدایی، پراکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتراع
تصویر اقتراع
قرعه زدن، قرعه کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتراش
تصویر افتراش
هم بستری، شکستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراح
تصویر افتراح
سرور و شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افترار
تصویر افترار
نرم خندیدن، درخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراس
تصویر افتراس
شکارافکندن، سواری افکندن شکار پاره پاره کردن صید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراص
تصویر افتراص
غنیمت شمردن فرصت را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراط
تصویر افتراط
منقرض شدن، ترس فوت داشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراق
تصویر افتراق
از یکدیگر جدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افترام
تصویر افترام
لته نهادن (لته فرامه زنان به هنگام دشتانی در زهار گذراند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
شکافتن، بریدن، آفریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتراع
تصویر اقتراع
قرعه کشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراض
تصویر افتراض
فریضه کردن، واجب گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتراض
تصویر افتراض
((اِ تِ))
واجب گردانیدن، فریضه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراء
تصویر افتراء
((اِ تِ))
تهمت زدن، بهتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراس
تصویر افتراس
((اِ تِ))
شکار کردن، با نشانه چیزی را دریافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراق
تصویر افتراق
((اِ تِ))
از یکدیگر جدا شدن، فرق گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
((اِ تِ))
آفریدن، ایجاد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
نوآوری، نخست سازی، برساخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
Invention
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
изобретение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
Erfindung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
винахід
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
wynalazek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
发明
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
invenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
invenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
invención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی