- اغماض
- چشم پوشی
معنی اغماض - جستجوی لغت در جدول جو
- اغماض
- چشم پوشی از گناه یا خطای کسی، چشم پوشی کردن، چشم خواباندن، چشم بر هم نهادن
- اغماض ((اِ))
- چشم پوشی کردن، نادیده گرفتن، گذشت، چشم پوشی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شور و ترش شدن، شوخی کردن شوخی گفتن
سوختن از ریگ گرم
چشم پوشی
ابرناکی، اندوهاندن
پیوستگی، برچسبیدن، نبریدن تپ، بایستگی
کسی را نزد دیگران کوچک کردن
جمع غمر، گول ها کار نادیدگان جمع غمر غمر کارنادیدگان نا آزمودگان
در نیام کردن نیاماندن، جمع غمد، نیام ها جمع غمد نیامها غلافهای شمشیر
حالت بیهوشی، بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
جمع غرض، نیت ها، مقصودها، خواهشها، آرزوها، مرادها، هدفها
بسته شدن چشم
تابیدن، دزدیده نگریستن، نماریدن (اشاره کردن) درخشیدن تافتن تابیدن
غمدها، غلاف شمشیرها، نیام ها، جمع واژۀ غمد
غرض ها، قصدها، مقصودها، نشانۀ تیرها، هدف ها، جمع واژۀ غرض
جمع غرض، خواست ها، هدف ها
مزاح کردن
غمرها، مرد بی تجربه ها، نادان و احمق ها، جاهل ها، جمع واژۀ غمر
بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
بیهوشی، حالت بیهوشی ناشی از مسمومیت، اورمی، مرض قند، الکلیسم و مانند آن، بیهوش شدن، بیهوش کردن
خواب، یعنی چشم من یکدم نخفته
چشم پوشیدنی
Indulgently
снисходительно
nachsichtig
поблажливо
wyrozumiale
indulgentemente
indulgentemente
indulgentemente