اعقال (اِ تِ) خردمند یافتن کسی را: اعقله، خردمند یافت آنرا. (منتهی الارب). خردمندیافتن کسی را. (آنندراج) (ناظم الاطباء). باخرد یافتن کسی را. (از اقرب الموارد). ادامه... خردمند یافتن کسی را: اعقله، خردمند یافت آنرا. (منتهی الارب). خردمندیافتن کسی را. (آنندراج) (ناظم الاطباء). باخرد یافتن کسی را. (از اقرب الموارد). لغت نامه دهخدا