بزرگ کردن و بزرگ داشتن. (غیاث اللغات). بزرگ گردانیدن. بزرگ داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عظمت گذاشتن و بزرگ داشتن کسی را. (از اقرب الموارد).
بزرگ کردن و بزرگ داشتن. (غیاث اللغات). بزرگ گردانیدن. بزرگ داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عظمت گذاشتن و بزرگ داشتن کسی را. (از اقرب الموارد).
جمع واژۀ عظم (در خردی و بزرگی ستاره ها) ، یعنی اقدار. - اعظام کواکب، اقدار ستارگان از شش عظم یا قدر. (یادداشت بخط مؤلف) ، آهو که بر سپیدی او سرخی غالب باشد یا آهو که پشتش سرخ و پهلو و تهیگاه او اندک سپید باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آهوی سرخ. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی)
جَمعِ واژۀ عظم (در خردی و بزرگی ستاره ها) ، یعنی اقدار. - اعظام کواکب، اقدار ستارگان از شش عظم یا قدر. (یادداشت بخط مؤلف) ، آهو که بر سپیدی او سرخی غالب باشد یا آهو که پشتش سرخ و پهلو و تهیگاه او اندک سپید باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آهوی سرخ. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی)
نام جایی است که در ابیات زیر آمده است: فقد قدمت آیاتها و تنکرت لما مر من ریح و اوطف مرهم تأملت من آیاتها بعد اهلها باطراف اعظام فاذناب ازنم. کثیر (از معجم البلدان)
نام جایی است که در ابیات زیر آمده است: فقد قدمت آیاتها و تنکرت لما مر من ریح و اوطف مرهم تأملت من آیاتها بعد اهلها باطراف اعظام فاذناب ازنم. کثیر (از معجم البلدان)
بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). عظامه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). لباسی بالش مانند که زنان سرین خود را با آن کلان نمایانند. (از اقرب الموارد) ، مرد چپه دست، نادرست کار، آنکه بر یکی سخن نپاید و هر کاری را که شروع نماید ناتمام گذارد ودر دیگری درآید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). متلون که بر یک سخن نپاید. آنکه هر کار آغازیده را ناتمام گذارد و کار دیگر پیش گیرد. (یادداشت بخط مؤلف)
بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). عِظامَه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). لباسی بالش مانند که زنان سرین خود را با آن کلان نمایانند. (از اقرب الموارد) ، مرد چپه دست، نادرست کار، آنکه بر یکی سخن نپاید و هر کاری را که شروع نماید ناتمام گذارد ودر دیگری درآید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). متلون که بر یک سخن نپاید. آنکه هر کار آغازیده را ناتمام گذارد و کار دیگر پیش گیرد. (یادداشت بخط مؤلف)
جمع علم، ناموران نامبرداران، درفش ها نشان ها، ویژه نام ها نیودش، هشدار دادن، دانا کردن جمع علم بزرگان ناموران نامداران، درفشها نشانها، اسامی خاص نامهای خاص. آگاهانیدن آگاه کردن دانا کردن، آگاهی، جمع اعلامات. یا اعلام جرم. عبارتست از اینکه وکلای مجلس یا دادستان یا اشخاص جرم شخصی را (که دارای مقام و رتبه قابل توجهی است) بسمع اولیای امور بر سانند و او را تعقیب کنند. یا اعلام خطر. آگاهانیدن از خطر. آگاه گردانیدن، کسی را باخبر کردن
جمع علم، ناموران نامبرداران، درفش ها نشان ها، ویژه نام ها نیودش، هشدار دادن، دانا کردن جمع علم بزرگان ناموران نامداران، درفشها نشانها، اسامی خاص نامهای خاص. آگاهانیدن آگاه کردن دانا کردن، آگاهی، جمع اعلامات. یا اعلام جرم. عبارتست از اینکه وکلای مجلس یا دادستان یا اشخاص جرم شخصی را (که دارای مقام و رتبه قابل توجهی است) بسمع اولیای امور بر سانند و او را تعقیب کنند. یا اعلام خطر. آگاهانیدن از خطر. آگاه گردانیدن، کسی را باخبر کردن