جدول جو
جدول جو

معنی اعافه - جستجوی لغت در جدول جو

اعافه
(هَِ زَ اَ کَ)
خداوند شتران عیوف شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کراهت داشتن شتران کسی از آب و نیاشامیدن آن را. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). خداوند شتران عیوف شدن و عیوف شتر تشنه که آب را بوی کند و ننوشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعاده
تصویر اعاده
بازگردانیدن، برگردانیدن، چیزی را به جای خود بازگردانیدن، از سر گرفتن، دوباره گفتن سخن، تکرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعانه
تصویر اعانه
یاری کردن، یاری دادن، کمک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
باقی مانده، بیش از مشخص، زیادی، نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی، افزودن چیزی به چیز دیگر،
در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضاف الیه می گویند و علامت آن کسره ای است که به آخر مضاف افزوده می شود مثلاً شاگرد دبستان (شاگرد مضاف و دبستان مضاف الیه است)،
در برخی از کلمات کسرۀ اضافه را حذف می کنند و آن را فک اضافه می گویند مثلاً صاحب دل، صاحب خانه، صاحب هنر، پدر زن، دختر خاله و پسر عمه،
در اسم های مختوم به الف یا واو «ی» افزوده می شود مثلاً خدای جهان، سخنگوی دولت
در اسم های مختوم به های غیرملفوظ به جای «ی» علامتی شبیه همزه (که کوتاه شدۀ حرف «ی» می باشد) در بالای «ه» می گذارند مثلاً جامۀ او، خانۀ من
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعاشه
تصویر اعاشه
زندگانی کردن، روزی فراهم آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشافه
تصویر اشافه
آگاهی یافتن، ترسیدن، بالاتر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
زیاد، افزودگی
فرهنگ لغت هوشیار
دستگیری یاوری دستمردی خاقانی را به دستمردی از خاک به آدمی تو کردی (تحفه العراقین خاقانی) یاری کردن یاری دادن کمک کردن، یاری مدد کمک، جمع اعانات. یا اعانه باثم (اعانت باثم) کسی را در گناه کردن یار شدن، یا جمع کردن اعانه. گرد آوردن وجه نقد از مردم برای کمک بکسی که محتاج است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعاله
تصویر اعاله
زن و بچه داشتن، درویشی بی برگی، آزمندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گذران، زنده گرداندن، توشه دادن زنده داشتن، زنده گردانیدن زندگی بخشیدن، زندگانی کردن معیشت کردن، گذران: از چه محل اعاشه میکند ک توضیح معنی اخیر تازه است و پیشینیان بجای آن (معاش) میگفتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعاره
تصویر اعاره
چیزی را به کسی عاریه وقرض دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعاذه
تصویر اعاذه
پناه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعاده
تصویر اعاده
باز گردانیدن، بر گردانیدن بجائی، خوی گرفتن بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انافه
تصویر انافه
برآمدن چیزی، بلند شدن، زیاده شدن، زائد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصافه
تصویر اصافه
پیر پدری در پیری فرزند یافتن، دور داشت، زن گرفتن در میانسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسافه
تصویر اسافه
شوره زار زمین شوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخافه
تصویر اخافه
ترساندن: بیم دادن ترسانیدن بیم دادن خوف در دل کسی افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجافه
تصویر اجافه
در فراز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعاذه
تصویر اعاذه
((اِ ذِ))
اعاذت، پناه دادن، نگه داری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
((اِ فِ یا فَ))
افزودن، در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه ای است به کلمه دیگر برای تمام کردن معنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعاده
تصویر اعاده
((اِ دِ))
بازگفتن، از سر گرفتن، بازگردانیدن، برگشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعانه
تصویر اعانه
((اِ نِ))
کمک کردن، یاری، کمک، جمع اعانات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعاره
تصویر اعاره
((اِ رِ))
عاریت دادن چیزی را به کسی، به عاریت سپردن، ایرمان دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعاشه
تصویر اعاشه
((اِ ش ِ یا شَ))
زندگی کردن، معیشت کردن، زنده داشتن، زندگی بخشیدن، گذران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخافه
تصویر اخافه
((اِ فَ یا فِ))
ترسانیدن، خوف در دل کسی افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعانه
تصویر اعانه
یاری، کمک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
Addition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
добавление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
Addition
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
додавання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
dodawanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
加法
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
adição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
aggiunta
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اضافه
تصویر اضافه
adición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی