جدول جو
جدول جو

معنی اعاده

اعاده((اِ دِ))
بازگفتن، از سر گرفتن، بازگردانیدن، برگشت
تصویری از اعاده
تصویر اعاده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اعاده

اعاده

اعاده
بازگردانیدن، برگردانیدن، چیزی را به جای خود بازگردانیدن، از سر گرفتن، دوباره گفتن سخن، تکرار
اعاده
فرهنگ فارسی عمید

اعاده

اعاده
مکرر کردن. (فرهنگ نظام). دوباره. (ناظم الاطباء). مکرر کردن: دیروز هرچه مطلب خود را اعاده کردم کسی گوش نداد. (فرهنگ نظام). تکرار کردن. از نو کردن. از سر کردن. بار دوم کردن. باز کردن. (یادداشت مؤلف) : یکی از ملوک را مرضی هائل بود که اعادۀ ذکر آن ناکردن اولیتر. (گلستان).
لغت نامه دهخدا

اعاده

اعاده
بازگردانیدن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص 15). چیزی را بجای خود بازگردانیدن. (ناظم الاطباء). اعاده چیزی به جایی، بازگردانیدن آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). بازبردن چیزی را. برگردانیدن به جایی. (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا

اجاده

اجاده
نیکو گردانیدن، نیک گفتن، نیک کردن، چیزی نیکو آوردن، نیک گفتاری، نیک کرداری
فرهنگ لغت هوشیار