جدول جو
جدول جو

معنی اعاذه

اعاذه((اِ ذِ))
اعاذت، پناه دادن، نگه داری کردن
تصویری از اعاذه
تصویر اعاذه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اعاذه

اعاذه

اعاذه
نو زاییدن آهو و جز آن، یقال: اعاذت و اعوذت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نو زاییدن. (آنندراج). اعاذه و اعواذ ناقه و هر ماده ای، زادن آن و در پناه گرفتن بچه، آن بچه را تا هفت یا ده یا پانزده روز و آن ناقه یا حیوان را عائذ و معیذ و معوذخوانند و پس از سپری شدن مدت در پناه گرفتن بچه را مُطفِل نامند. اعاذۀ آهو، نو زاییدن آن. (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا

اعانه

اعانه
دستگیری یاوری دستمردی خاقانی را به دستمردی از خاک به آدمی تو کردی (تحفه العراقین خاقانی) یاری کردن یاری دادن کمک کردن، یاری مدد کمک، جمع اعانات. یا اعانه باثم (اعانت باثم) کسی را در گناه کردن یار شدن، یا جمع کردن اعانه. گرد آوردن وجه نقد از مردم برای کمک بکسی که محتاج است
فرهنگ لغت هوشیار

اعاشه

اعاشه
گذران، زنده گرداندن، توشه دادن زنده داشتن، زنده گردانیدن زندگی بخشیدن، زندگانی کردن معیشت کردن، گذران: از چه محل اعاشه میکند ک توضیح معنی اخیر تازه است و پیشینیان بجای آن (معاش) میگفتند
فرهنگ لغت هوشیار