- اطبا
- جمع طبیب پزشکان
معنی اطبا - جستجوی لغت در جدول جو
- اطبا
- طبیب ها، پزشک ها، جمع واژۀ طبیب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طبل، دهلها
هم عقیده شدن جمعی برای کاری
جمع طبع، مهرها، سرشتها
پختن، بریانیدن: بریان کردن، دیگ برنهادن
جمع طبیب، پزشکان جمع طبیب پزشکان
طبق ها، پوشش ها، جمع واژۀ طبق
پوشاندن، تا کردن، بر هم نهادن، اجماع کردن بر کاری، گرد آمدن و هم رای شدن گروهی برای کاری
جمع طبع، سرشت ها، ذات ها
طبع ها، خوی ها، سرشت ها، نهادها، استعدادها، توانایی ها، چاپ ها، در طب قدیم مزاج ها، عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و هوا، جمع واژۀ طبع
جمع حبیب حبیبان دوستان: (درد احبا نمی برم به اطبا) (سعدی)
جمع ادیب، ادب دهندگان
جمع عبء سنگین ها بارها
اطفا آتش، فرو نشاندن آن تا سرد شود، فرو نشاندن، خاموش کردن، فرو نشاندن خاموش کردن، فروکشتن آتش و چراغ: اطفا نایره شهوت
اطاعت کردن
نیک ستودن کسی را مبالغه کردن در مدح کسی، تازه کردن
گول تر نادان تر
جمع لبیب، خردمندان، پرمغزان، نوعی خوراک که عبارتست از دل و جگر قیمه کشیده و در روغن بریان کرده، حسره الملوک، قلیه پوتی
جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها، جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها
میلی که در بیابانها و صحاری بر افرازند
جمع خطیب، سخنرانان نوشته خوانان فرمانخوانان اندرز گویان جمع خطیب سخنرانان خطبه گویان
خبر دادن، آگاه ساختن
خاموش کردن، فرونشاندن آتش
بار، سنگینی، بار بسته، جمع واژۀ عبء
مثل، نظیر، جمع واژۀ عبء
مثل، نظیر، جمع واژۀ عبء
درنگ کردن، دیر کردن، کندی، تاخیر
خوراکی که از دل و جگر خرد شده با روغن، پیاز داغ، رب و غیره درست می کنند، قلیه پوتی، حسره الملوک
مبالغه کردن در مدح کسی، از حد درگذشتن در مدح و ستایش کسی
خطیب ها، کسانی که خطبه می خواند، سخنران ها، جمع واژۀ خطیب
حبیب ها، یار ها، دوست ها، معشوق ها، محبوب ها، جمع واژۀ حبیب
ادیب ها، کسانی که علم ادب می دانند، سخن سنج ها، سخن دان ها، بافرهنگ ها، دبیرها، معلم ها، جمع واژۀ ادیب