انابت، رجوع از غفلت به ذکر. گفته اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی، فرار از خلق به سوی حق، بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه
انابت، رجوع از غفلت به ذکر. گفته اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی، فرار از خلق به سوی حق، بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه
نام زنی بود و ابن اطنابه پسر آن زن که شاعر بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و عمرو بن اطنابه پسر آن زن است. (آنندراج). نام زنی از بنی کنانه بن قیس بن جسربن قضاعه. و عمرو پسر وی شاعر مشهوری بود و نام پدر عمرو زید مناه بود. (از تاج العروس). و رجوع به بلوغ الارب ج 2 ص 133 شود
نام زنی بود و ابن اطنابه پسر آن زن که شاعر بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و عمرو بن اطنابه پسر آن زن است. (آنندراج). نام زنی از بنی کنانه بن قیس بن جسربن قضاعه. و عمرو پسر وی شاعر مشهوری بود و نام پدر عمرو زید مناه بود. (از تاج العروس). و رجوع به بلوغ الارب ج 2 ص 133 شود
گردون. (برهان قاطع). گردونه. بارکش. گاری. گردون که از چوب سازند و بر آن بار کشند. صاحب بهار عجم گوید که ارابه به الف و بای موحده و عرابه به عین مهمله و بای موحده هر دو غلط است آنچه بتحقیق پیوسته صحیح عراده به عین مهمله و دال مهمله است. مؤلف غیاث اللغات گوید که چون در برهان و جهانگیری غرده به فتح غین معجمه و دال مهمله بمعنی گردون چوبی نوشته است به این دلیل غراده صحیح باشد بفتح غین معجمه مزید علیه غردۀ مذکور و اینچنین زیادت الف در فارسی بسیار آمده و بقول برهان که اهل لسان است دریافت میشود که ارابه بمعنی گردون لفظ علیحده است. (غیاث) : سکندر بفرمود تا جاثلیق بیاورد ارابه و منجنیق بیک هفته بستد حصار بلند (منسوب به فردوسی). پی فرش درگاه او با ارابه همی آورد سنگ مرمر شکوفه. میلی. روزی که بر ارابه سوارند دلبران در دلبریست از همه این شوخ پیشتر. سیفی، آنچه بدان آتش گیرند مانند سوخته و جز آن. (منتهی الارب)
گردون. (برهان قاطع). گردونه. بارکش. گاری. گردون که از چوب سازند و بر آن بار کشند. صاحب بهار عجم گوید که ارابه به الف و بای موحده و عرابه به عین مهمله و بای موحده هر دو غلط است آنچه بتحقیق پیوسته صحیح عراده به عین مهمله و دال مهمله است. مؤلف غیاث اللغات گوید که چون در برهان و جهانگیری غرده به فتح غین معجمه و دال مهمله بمعنی گردون چوبی نوشته است به این دلیل غراده صحیح باشد بفتح غین معجمه مزید علیه غردۀ مذکور و اینچنین زیادت الف در فارسی بسیار آمده و بقول برهان که اهل لسان است دریافت میشود که ارابه بمعنی گردون لفظ علیحده است. (غیاث) : سکندر بفرمود تا جاثلیق بیاورد ارابه و منجنیق بیک هفته بستد حصار بلند (منسوب به فردوسی). پی فرش درگاه او با ارابه همی آورد سنگ مرمر شکوفه. میلی. روزی که بر ارابه سوارند دلبران در دلبریست از همه این شوخ پیشتر. سیفی، آنچه بدان آتش گیرند مانند سوخته و جز آن. (منتهی الارب)
قائم مقام گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قائم مقام کسی گردانیدن. (آنندراج). گویند انبته عنه انابهً، یعنی قائم مقام او گردانیدم او را. (از منتهی الارب). و رجوع به انابت شود
قائم مقام گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قائم مقام کسی گردانیدن. (آنندراج). گویند انبته عنه انابهً، یعنی قائم مقام او گردانیدم او را. (از منتهی الارب). و رجوع به انابت شود