جدول جو
جدول جو

معنی اشتمال - جستجوی لغت در جدول جو

اشتمال
دربر داشتن، احاطه کردن، فراگرفتن و دربر داشتن
تصویری از اشتمال
تصویر اشتمال
فرهنگ فارسی عمید
اشتمال(خوا / خا)
در خود پیچیدن جامه را. (منتهی الارب). جامه را در خود پیچیدن و آن را به دور تمام بدن بستن چنانکه دست از آن خارج نشود و آن اشتمال صماء است. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اشتمال
احاطه کردن
تصویری از اشتمال
تصویر اشتمال
فرهنگ لغت هوشیار
اشتمال((اِ تِ))
فراگرفتن، دربرداشتن، فراگرفتگی، احاطه، مفرد اشتمالات
تصویری از اشتمال
تصویر اشتمال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
مشغول شدن به کاری، شغل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتعال
تصویر اشتعال
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، تلهّب، ضرام، توقّد، گر زدن، التهاب، اضطرام، شعله زدن، گر کشیدن، شعله ور شدن
برافروختگی، کنایه از عصبانیت بسیار شدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
گمان، حدس، حمل کردن، بار برداشتن، بردباری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتمال
تصویر مشتمال
مالش دادن بدن با کف دست، ماساژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتعال
تصویر اشتعال
افروخته شدن آتش، افروختن، در افروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتمال
تصویر مشتمال
مالش با دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشتمال
تصویر خشتمال
آنکه شغلش درست کردن خشت است خشت زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتمال
تصویر اعتمال
در کار بودن: بر کاری، آباد کردن آباندن، گودالیدن (قدکشیدن)
فرهنگ لغت هوشیار
مشغول شدن، بکاری پرداختن، بکاری سرگرم بودن، اشتغال ورزیدن، بکاری سرگرم شدن، بکاری مشغول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتکال
تصویر اشتکال
مشتبه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتمام
تصویر اشتمام
بویش بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیال
تصویر اشتیال
پرخاشیدن (پرخاش تعرض) آفندیدن (آفند تعرض)، دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتمال
تصویر ارتمال
خم شدن، خوار شماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
باربر گرفتن، حمل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتمال
تصویر اجتمال
پیه گذاری، پیه مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
((اِ تِ))
مشغول شدن، پرداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشتمال
تصویر خشتمال
((خِ))
آن که شغلش درست کردن خشت است، خشت زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتعال
تصویر اشتعال
((اِ تِ))
افروختن، شعله ور شدن، بر افروختگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
((اِ تِ))
حمل کردن، بردباری، گمان بردن، حدس زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
بردباری، شایمندی، شوایی، گرایند، گمان، گمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتعال
تصویر اشتعال
افروزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
سرگرمی، کارگماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
Employment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
Eventuality, Probability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
вероятность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
занятость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
Eventualität, Wahrscheinlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
Beschäftigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احتمال
تصویر احتمال
ймовірність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
працевлаштування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشتغال
تصویر اشتغال
zatrudnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی