جدول جو
جدول جو

معنی اشتمال

اشتمال((اِ تِ))
فراگرفتن، دربرداشتن، فراگرفتگی، احاطه، مفرد اشتمالات
تصویری از اشتمال
تصویر اشتمال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اشتمال

اشتمال

اشتمال
در خود پیچیدن جامه را. (منتهی الارب). جامه را در خود پیچیدن و آن را به دور تمام بدن بستن چنانکه دست از آن خارج نشود و آن اشتمال صماء است. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

اشتیال

اشتیال
پرخاشیدن (پرخاش تعرض) آفندیدن (آفند تعرض)، دشنام دادن
اشتیال
فرهنگ لغت هوشیار