دلاکی و مالشی که کشتی گیران بر بازوی خودها، با هم مشتها زنند تا سخت گردد. (غیاث). مالش با دست. (ناظم الاطباء). مالیدن اعضاء برای برداشتن ماندگی آن و بیشتر در حمام کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، نام فنی در کشتی که حریفان بازو به بازوی هم مالند و مشت زنند. (آنندراج). - مشتمال دادن، مشتمال کردن. با دست مالیدن. (ناظم الاطباء). - ، در تداول، تنبیه کردن و گوشمال دادن: آن قدر سعی که در مالش دلها دارد مشتمالش اگر ایام دهد جا دارد. میرنجات (از آنندراج). - ، کسی که ایام از او برمیگردد گویند: زمانه اش مشتمال داده است. (آنندراج). - مشتمال کردن، با دست مالیدن. (ناظم الاطباء). - ، کنایه از با مکر و حیله کسی را خوش نمودن و از خشم فرودآوردن. (آنندراج). و رجوع به مشتمالی شود
مالش با دست کسی یا چیزی را، مالش اندام کسی بمشت (در حمام و زورخانه)، تنیبه گوشمال، (کشتی) فنی در کشتی که عبارتست از اینکه حریفان بازو ببازوی هم مالند و مشت زنند