- اشتردار
- ساربان شتربان
معنی اشتردار - جستجوی لغت در جدول جو
- اشتردار
- شتربان، ساربان، کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساربانی شتربانی. زنگ شتر
مقدار بار یک اشتر اشتربار
پارسی تازی گشته اشترخار
آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
اشتربار، آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطردار، استروان، قاطربان، استربان
خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اشترگیا، راویز، کستیمه، کسیمه، شترخار، شترگیا، خاراشتر
اشترگیا، راویز، کستیمه، کسیمه، شترخار، شترگیا، خاراشتر
اشتربار، یک بار شتر
کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد، شتربان، ساربان
پاشویه، آب سرد نوشیدن، خودشوئی باآب سرد
خوشبخت سعادتمند نیک بخت بختیار نیک طالع
رزمنده سپاهی، جمع ارتشتاران
نیرو خواهی، سرنوشت پذیری
توضیح حکام سلسله پادوسبان طبرستان را بعنوان فوق میخواندند
طلب باز پس چیزی کردن
شیرخواستن، پرشیری
شتربان ساربان
جانوری افسانه یی شبیه مور و ببزرگی بز
بسیار موقر متین، کهنه پوست
زرافه
نام گیاهی که گیاه مریم گویند
بیخ انگدان
شترسوار
خوابگاه شتران شتر خان
شتربان
خارشتر خارشتری
بازگرداندن، واپسداد، پس گیری، بازپس گیری
شخصی که تشت و آفتابه را نگاهدارد و پاکیزه سازد آفتابه چی
ساربان شتر بان
دارندۀ لشکر، نگهدار لشکر
نگهبان شتر، ساربان، ساروان