- اشتابیدن
- شتافتن
معنی اشتابیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- اشتابیدن
- شتافتن، شتاب کردن، عجله کردن، شتابیدن، تند رفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابکار
عجله کردن، تند رفتن به عجله حرکت کردن
شتافتن، شتاب کردن، عجله کردن، شتابیدن، تند رفتن
باز داشتن
شناختن
شتابنده، شتاب کننده
تحمل کردن، پذیرفتن
دریدن
پرتاب کردنگشاد دادن رها کردن
نافرمانی کردن
دریدن، شکافتن، افشاندن، ریختن و پاشیدن، پراکنده ساختن، فشاندن، اوشاندن
پرتاب کردن، پرت کردن، برای مثال چون تیر سخن راست کن آنگاه بگویش / بیهوده مگو، چوب مپرتاب ز پهنا (ناصرخسرو - ۵) ، افکندن
شناختن، آشنا شدن، واقف شدن، دانستن، اشناختن، شناسیدن
ایستاندن، برای مثال مرکب استانید و پس آواز داد / آن سلام و آن امانت باز داد (مولوی - ۱۰۰)
Reflect, Reverberate
отражать , отголоски
widerspiegeln, widerhallen
відображати , відлунювати
odbijać, rozbrzmiewać
反射 , 回响
refletir, reverberar
riflettere, riverberare
reflejar, reverberar
refléter, réverbérer
reflecteren, weerklinken
สะท้อน , สะท้อน
memantulkan, bergema
يعكس , رجع
परावर्तित करना , गूंजना
לשקף , להדהד
反射する , 反響する