- اشاطه
- سوزانیدن، کشتن، به خون آلودن، تباهیدن، پراکندن
معنی اشاطه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرد چیزی در آمدن
آگاهی یافتن، ترسیدن، بالاتر بودن
تابع دیار گردانیدن چیزی را، فاش کردن
سوزانیدن، کشتن، به خون آلودن، تباهیدن، پراکندن
شادی
نشان دادن چیزی را
برافراشتن ساختمان، به آوای بلند خواندن بلندخوانی
گیاه رویاندن، پرهیزکردن، پشتکار، رویگردانی
توده مردم، داراک ناروا
گرد برآمدن، فراگرفتن
گسترش
نمارش، نمار
دورکردن راندن
آویختن
گرداگرد چیزی را گرفتن، دور چیزی را گرفتن، کنایه از در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فاش کردن، آشکارا کردن، پراکنده ساختن، رواج دادن، فاش و آشکار کردن خبر
شانه کننده، کنایه از آرایشگر زنی که حرفۀ او آرایش کردن زنان دیگر است
آرایش کننده عروس، زن شانه کش
Implication
подразумеваемое
Implikation
підтекст
implikacja
implicação
implicazione
implicación
implication
implicatie
ความหมายแฝง