جدول جو
جدول جو

معنی اشاعه

اشاعه
فاش کردن، آشکارا کردن، پراکنده ساختن، رواج دادن، فاش و آشکار کردن خبر
تصویری از اشاعه
تصویر اشاعه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اشاعه

اشاعه

اشاعه
اشاعه. اشاعت. تابع دیار گردانیدن چیزی را: اشاعکم السلام و بالسلام، سلامت را پیرو دیار شما گرداند. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ شی ٔ (نادراً)
لغت نامه دهخدا

اذاعه

اذاعه
آشکار کردن پراکندن (پیام و آگاهی) آشکار کردن فاش ساختن پراکندن
اذاعه
فرهنگ لغت هوشیار

اشاعره

اشاعره
نام گروهی که پیرو ابوالحسن اشعری بوده اند انگارگرایان (اندیشه های فلسفی ایرانی)
فرهنگ لغت هوشیار

اشاعر

اشاعر
بمنعنی شاعرتر، ج اشعر، وبمعنی بسیارموی اندام، پر موی
اشاعر
فرهنگ لغت هوشیار