- اسواف (اَسْ)
جمع واژۀ سوف، بمعنی شم، (یا) صبر. (معجم البلدان)
معنی اسواف - جستجوی لغت در جدول جو
- اسواف (اَسْ)
موضعی است به مدینه. (منتهی الارب). نام حرم مدینه و گفته اند موضعی است به عینه در ناحیۀ بقیع و آن موضع صدقۀ فریدبن ثابت الانصاری است و آن از حرم مدینه است. (معجم البلدان)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سلف ها، گذشتگان، درگذشتگان، جمع واژۀ سلف، کسانی که پیش تر از پدران و خویشان خویش می زیسته اند
جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
جمع سلف، پیشینیان در گذشتگان نیاکان جمع سلف پیشینیان پدران پیشین مقابل اخلاف. ج سلف، پدران پیشین، قدما، اقدمین، گذشتگان
جمع جوف، درون ها میان ها لابه لاها، جمع جوف بمعنی درون میان شکم ب
رنگ بر گرداندن، پست گرایی، کناره گزینی، خیره شدن خیره نگریستن تیزنگری، پراکندن افشاندن، دوخبافی
شامه هشتن (شامه مقنعه (هشته فرو گذاشته رها کرده آویخته، تیرگی چشم، چراغ فرا گرفتن، پرده بر گرفتن، خوابیدن
برآوردن، نیاز، نزدیک شدن، دوستی کردن، یاریدهی بر آوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن)
